وطندار
خواهر و برادر
فرا رسیدن عید سعیدالفطر مبارک باد
تحلیل به مناسبت فرارسیدن روزهای فرخندۀ عید سعید الفطر نشر مجدد مقالۀ { وطن چیست ؟ وطندار کیست ؟ } را چون « برگ سبز تحفۀ درویش » به همۀ دوستداران صلح ؛ صفاء و صمیمیت تقدیم می دارد.
وطن چیست ؟ ؛ وطندار کیست ؟
September 20103
وطن و وطن خواهی ؛ وطن دوستی ؛ وطن پرستی ؛ مادر وطن ؛ پدر وطن ؛ وطندار و وطنداری کلمات و واژه های اند که هر یک ما روزمره به آن مواجه هستیم ؛ وقتی در پای میز خطابۀ سیاسی قرار داریم این واژه ها در گوش ما طنین انداز اند و زمانیکه تاریخ مینویسیم یا میخوانیم و همچنان در ادبیات و اشعار رزمی به وفور به آنها برمی خوریم و بخصوص در این سالها که سرزمین ما دچار آشوب ها وبحران های شدید و جان فرسا است ؛ یکی سنگ صداقت وطندوستی به سینه می زند و دیگری را خائن به وطن معرفی میکند ؛ فرقۀ شعار وطن پرستی میدهد و گروۀ دیگری را به جرم خیانت و غداری که در تضاد با وطن پرستی است تکفیر نموده و خواستار تردش از دامن وطن است عدۀ در برابر انتر ناسیونالیزم هویت باختند و عدۀ هم می خواهند خود را مرکز انتر ناسیونالیزم ثابت کنند و چنان فضل نمائی مکنند که گوئی عالم و آدم آستان بوس شان است .
اگر صادق است و یا خائن ؛ اگر عالم است و یا عامی و بی سواد ؛ اگر مدافع ارزش های ملی است و یا وطن فروش ؛ هر یک وطن وطن وطن میگویند و جالب این استکه اکثراً تعریفات حول کلمۀ وطن پرستی و وطندار تلقی و بر داشت های ذهنی و شخصی منحصر به فرد افراد و گروه های است که برمنفعت های نژادی ابتناء دارند .
آنگاه که کسی و گروهی را میبینم با ادعای وطن پرستی دهانش کف میکند به رعشه و خلسه می افتد و دیگران را نیز دعوت به وطن پرستی می کند ؛ وطن را چون بتی در می یابم که فاشیست ها و شؤنیست ها گرد آن حلقه زده اند و با قیام و قعود و سجود شان در برابر بت وطن زمزمۀ برتری نژادی در بین شان عاشقانه بر زبان و بر لب دارند و کوس و طبل خصومت و سیطره جوئی بر نژاد های دیگر را می نوازند گوئی که از میادین معرکه و تنازع بقای داروینی پیروزمند و فاتح برگشته اند و اصلح انتخاب شده اند و با سجده پاشی ها در پای بت وطن و سوز و گداز های خلسه مانند عزم شانرا جزم کرده اند تا « توتم » قبیله ونژاد شانرا به علامت تقدس به اهتزاز در آورند و از دیگران در طلب اعتراف و احترام با شند که مسلماً سر پیچی از آن کفر بواه خواهد بود و مورد مجازات .
حرص و آز وطن پرستان و آرزو های رنگین شان پایان ناپذیر است جغرافیای زمین و صحنه ها ی تاریخ رداء و لباس خیلی کوچک و تنگی است بر پیکرۀ تماشائی حرص ها و آز ها و آرزو های آن ها و باز هم در معرکه و تنازع بقاء مجدد و در یافت مدال انتخاب اصلح و شانس های زندگی خوب و بهتر در تقرب به آرزو ها بر پایه های چپاول ؛ غارتگری و خونریزی و سر انجام سجده پاشی های مکرر در پای بتی به نام وطن .
یا اینکه وطن پرستی اعتقاد و عقیدۀ انحرافی انسانهای ما قبل تاریخ را به « فتیش ها » یا Fetish ها درذهن ترسیم می کند که آن ها فتیش ها را دارای نیروی عظیم مخفی می پنداشتند که برای دارنده و دوستان مفید و خیر وبرکت به همراه داشتند و به دشمنان مضر و زیان بار تصور می شدند و این فتیش ها شامل اشکال هندسی ؛ انواع خاص و گونه گون و جنسیت متفاوت اجسام جامد بودند .
و یا هم وطن پرستی شاید ساخته و پرداختۀ ذهن « مانا » پرستانی است که در اشیاء بی جان نیروی حیاتی دینامیزم فوق العاده قوی را به صورت ساکت و مخفی معتقد اند که بوسیلۀ افراد و اشخاص خاص این قوه ها فعال میشوند و اثراتی ویژۀ از آن ها به ظهور می رسند ؛ درین صورت است که نوعی پرستش اجسام جامد در اشکال گوناگون چون انواع و اقسام چوب ها ؛ اشجار ؛ سنگریزه ها ؛ سنگها و صخره ها ؛ کوه ها و دریا ها ؛ بت ها و اصنام و گاهی هم و چه بسا اوقات حیوانات معنی و مفاهیم خاصی می یابند که اعتقاد مشترک انسان ها سبب می گردد تا مناسباتی در بین افراد ؛ قبیله ها و جوامع بر قرار گردد .
پس حقیقتاً این وطن چیست ؟ ؛ چگونه به کنه آن میتوانیم برسیم ؟ ؛ این چه مغناطیسی است که دل به تبعید افتادۀ و دور از وطنی و مهجوری در حسرت آن میسوزد و ناله های سوزناک وحزین در هجر آن سر می دهد و یا اینکه تخت نشینی و تاجداری که فتح پانی پت به نامش در تاریخ رقم خورده به تخت دهلی پشت پا می زند آنگاه که میسراید{ د دهلی تخت هیروومه چی را یاد کرم ــــ ستا د خکلی پختونخواه د غرو سرونه }.
و یا هم وطن فریاد ها و شور و.شعف ها و رقص و پای کوبی های مجنون شیر خواری است که از سر زمینی ودرجغرافیای به آب ونانی رسیده وبا نثار گلها ؛ الفاظ موزون در قالب کلمات سپاس گونه ؛ اشعار و شعارها در پای لیلای نازنین و تناز حرص و آز ؛ وطن ؛ وطن می گویند
.
آه خدای من از بس هذیان شنیده ام می ترسم هذیان بگویم و هذیان بنویسم ؛ مگر از این مجانین شیر خوار را ما در وطن عزیز خود سرزمینی به نام افغانستان کم دیده ایم ؟
آری وطن گفتند و با وجودیکه مردم « وطنداران » را به زندان انداختند ؛ قتل های دسته جمعی کردند ؛ وجب وجب از خاک افغانستان را با بمب ها ویران ساختند و مین های بی شماری فرش کردند تا حاکم بلا منازع باشند پدر وطن و مادر وطن شعار دادند .
مگر امروز هم شاهد آن نیستیم که مجانین شیر خوار با چم و خرام های متفاوت و مارک های گونه گون در صحنه حضور دارند و زیر قدم های نامیمون و نا مبارک لیلای رعنا و عشوه گر آز و حرص شان که آن را بیشرمانه وطن می خوانند بساط رشوه و رشوه ستانی هموار کرده اند ؛ از یمن و برکت عضویت در درگ مافیا رقمی کلانی به جیب می زنند و یا هم با وانمود کردن ژست و اداء های خیلی شریفانه با وعده های رنگین و ننگین در اتکاء با تیره و قبیله و نژاد می خواهند بر ملت شریف و نجیب حاکم و فرمانروا باشند و در معامله گری های سیاسی به خاطر منفعت جوئی های شخصی و قومی ارزش های جامعۀ مارا به حراج بگذارند.
مجانین شیر خوار انواع و اقسام گونه گون دارد ؛ یک نوع آن فرصت طلب و موقع شناس است ؛ تشخیص می دهد که چه چیز برایش نافع و منفعت بخش است تا به اقتضاء آن رول اش را اداء سازد .
این قسم از مجانین شیر خوار که ملت دچار المیۀ بزرگ تجاوز بود و حفظ ارزش های ملی اقتضاء اهداء خون داشت ؛ اینگونه مجانین شیر خوار راه دیار عشرت و طرب و بزم درپیش گرفتند و مهر سکوت بر لب زدند و تا زمانی خاموش ماندند و آه بر لب نیاوردند که دسیسۀ و توطئۀ بزرگ آغاز نه شده بود ؛آنگاه که توطئه بزرگ آغاز شد و در جنگ های داخلی دامن بسیاری از فعالان حاضر در صحنه از خون قربانیان این جنگ ها لکه دار شد ؛ اینگونه مجانین شیر خوار از خواب طولانی بستر عشرت بیدار شدند و چنان سرو صدا های انقلابی براه انداخته اند و چنان دهن شان کف می کند و سرود وطن سر می دهند که گوئی قهرمانان اصلی اینهایند .
بگذریم از اطالۀ کلام و به اصل موضوع بر گردیم و دقت بیشتری مبذول داریم تا مغلق وطن را باز کنیم یا به قولی تجزیه و تحلیل نمایم .
وطن ؛ سرزمین ؛ محدودۀ جغرافیائی ؛ موقیعت جغرافیائی ؛ فرد ؛ قوم ؛ نژاد ؛ لسان ؛ کلتور و دین در چه نسبت های با هم قرار دارند و در خانوادۀ انسانیت چه مقام و جایگاه دارند ؟
این چگونه علایق و ارتباطات اند بین سرزمینی با افراد ؛ اقوام و نژاد های ساکن در آن ؟
مجموعۀ سر زمین ؛ افراد ؛ اقوام و نژاد ها در رابطه های دینی ؛ کلتوری ؛ حقوقی ؛ سیاسی عبارت از وطن است و قبل از همه اولین مفهومی که در ذهن از کلمۀ وطن بوجود می آید « آدرس » است .
آدرس جزء مهم شخصیت انسانی به شمار می آید و از جمله حقوق اساسی انسان محسوب می گردد که بسیاری از حقوق انسانی بر آن ابتناء دارند ؛ شخص بی آدرس قابل تعریف نیست وبه مجهول الهویه متصف و یا هم مسمی می گردد و مسلم است که شخص فاقد آدرس ؛ فاقد تشخص کامل انسانی است .
از همین جهت است که در دفاتر ؛ ارگان های حقوقی و قضائی ؛ مدارس و دانشگاه ها ؛ میدان های هوائی هنگام مسافرت ؛ هوتل ها و جا های دیگر از این مقوله ها ؛فورم های خانه پوری میشوند که درآن اسم ؛ اسم پدر تاریخ تولد ؛ جای تولد؛ سکونت فعلی ؛ جای سکونت قبلی ؛ قوم ونژاد ؛ شغل و وظیفه باید اندراج یابند که معرفی وتشخص فردی است که هدف از شناخت آن است .
اصلی ترین و بنیادی ترین آدرس فرد و شخص دامن یا بستر مادر است که در آن متولد شده است و این آدرس اولیه با ابعاد گوناگون آن سازندۀ شخصیت انسانی است .
این آدرس بیانگر مکان و زمانی است که در آن مکان و زمان تولد صورت گرفته است ؛ معرف نهاد کوچک اجتماعی به نام خانواده است ؛ وقتی که مولود حامل حق طبیعی عضویت خانوادۀ است ؛ خود به خود در رابطه های حقوقی ذاتی و اکتسابی و رابطه های عاطفی اعضای خانواده ؛ اقارب وجامعه قرار میگیرد ؛ پس قرار گرفتن خانواده به حیث نهاد کوچک مملو از رابطه های عاطفی و حقوقی در کنار تشکلات همسان و همگون ؛ اجتماع را به وجود می آورد و این اجتماع را زمانی جامعۀ مدنی میتوان گفت که دارای چهار ویژگی عمده و اساسی باشد :
1 ـ بر قرار بودن فردیت فرد ؛ به این مفهوم که فردیت فرد و تشخص فردی فرد محفوظ بماند و تکریم شود ؛ در صورتی که فردیت فرد را خطری تهدید می نماید از آن باید دفاع صورت گیرد .
2 ـ تحفظ خانواده به عنوان یک کانون که سر چشمۀ عاطفه است ؛ اخلاق گرا است و قانونمند .
3 ـ ارائه دهندۀ هویت مشخص اجتماعی در سیر و تحول تاریخی باشد که این هویت را دین ؛ کلتور ؛ رسومات و لسان شکل می دهد .
4 ـ جامعۀ مدنی در بر دارندۀ مفهوم دولت نیز است با محفوظ بودن فردیت فرد ؛ یک نهایت جامعۀ مدنی خانواده است و نهایت دیگر آن دولت می باشد.
اگر به دقت ملاحظه کنیم در می یابیم که عناصر نژاد و لسان در تعریف و شناخت هویت فردی و اجتماعی سنگهای زیرین اند و در نوع خاص و مختص به خود ؛ به صورت اکثریتی در مقابل اقلیتی ؛ هیچ نوع امتیاز قانونی در خانوادۀ بزرگ بشری از آغازتاریخ تا انتهای تاریخ به آن تعلق گرفته نمیتواند و امتیازاتی که به جبر و اکراه چهرۀ نا زیبایش را نشان داده است مذموم ترین قصد و نیت انسانهای ظالم و ستمگر را بنام تبعیض نژادی و نژاد پرستی به نمایش گذاشته است .
بناً می توانیم بگوییم که وطن ارائه دهندۀ هویت فردی و اجتماعی انسانهای یک سرزمین در سیر و تحول تاریخی در رابطه های قانونی است یعنی اینکه رابطه های قانونی است که این هویت را تشریح و تفسیر میکند .
پس وطندار فردی و شخصی است که با حفظ هویت فردی و اجتماعی اش در رابطه های قانونی و فرهنگی اجتماع قرار دارد و در ترقی و تعالی آن اجتماع کار نامه هایش در جهت های مثبت و ارزنده جزء تاریخ آن جامعه گردد .
از کار ها و تلاش های ارزندۀ وطنداری یکی هم این است که به دور از افکار و اعمال تبعیض جویانه نژادی در مناسبات همسان دینی و فرهنگی که ضامن صلح و رفاه منطقه ئی و جهانی باشد خود و جامعه اش را قرار دهد و برازندگی خود و جامعه اش را به اثبات برساند .
و آنانیکه در جهت منافع شخصی ؛ نژادی ؛ فرقه ئی و گروهی ؛ اخلاق و قوانین را غلط و نادرست توجیه و تفسیر می کنند و یا قانون شکنی می کنند و یا فراتر از قانون عمل می کنند و عزم و قصد و آهنگ جنگ و ستیز با دیگر اقوام و نژاد ها دارند ؛ مجرمین و جنایت کارانی اند که به وطن خیانت می ورزند ؛ باید به حیث خائینین وطن شناخته شوند .
زیرا اینگونه کردار حیثیت و اعتبار جامعۀ مدنی راکاملاً صدمه می زند و از اعتبار اخلاقی آن فوق العاده می کاهد و از جانب دیگر امکانات زیست با همی و صلح آمیز در منطقه و در دهکدۀ جهانی رابه حد اقل تقلیل و کاهش می دهد.
0 Kommentare: