تحلیل: کانون مطالعات دینی ؛ فلسفی ؛ اخلاقی ؛ حقوقی ؛ سیا سی و ساینسی
Dear viewers !!!
Please use FIREFOX Browser for a better prospect

Filed under: by: عبدالبصیر صهیب صدیقی


کنفوسیانیزم
نویسنده :عبدالبصیر صهیب صدیقی
Datum ; 04.11.2012
 کنفوسیانیزم یک مکتب اخلاقی در چین و خاور دور در اوراق تاریخ به ثبت رسیده است و ترویج کنندۀ آن حکیمی چینی بنام کنفوسیوس   است نیز بر اخلاقیات ثابت هم در ساحۀ فردی و هم اجتماعی ترکیز و تاءکید دارد .
دو اصل اساسی اخلاق که زیربنای تمدن انسانی و زیربنای قوانین در هر عصر و زمان بوده اند که عبارتند از : 1 ـ کرامت بشری ، 2 ـ مهر ورزی به نوع انسانی ، چشمگیر و نافذ اند و وضاحت بیشتر دارند .
قبل از اینکه به تشریح بیشتر اخلاقیات در کنفوسیانیزم بپردازیم لازم است تا قدری از کنفوسیوس گفته شود و آن را بشناسیم .
یگانه کتاب مؤثق « انالکت » است که شاگردان کنفوسیوس آن را از گرد آوری کلمات استاد شان ترتیب داده اند اطلاع دقیق از کنفوسیوس در اختیار محققین و تاریخ نگاران ادیان قرار می دهد .
گرچه این کتاب کم و قلیل به زندگی شخصی کنفوسیوس پرداخته است بازهم در خور توجه و دقت است .
به هر ترتیب ، بنا بر روایات تاریخی ، کنفوسیوس مولود سال 551 قبل از میلاد در خانوادۀ محترم ، با وقار ، اشرافی اما تهیدست و فقیر ساکن در ایالت قدیمی « لو » که بخشی از جزیرۀ « شانتونگ » محسوب می گردد ، بود .
اسلاف اشرافی کنفوسیوس از اثر انقلاب و نا آرامی ها در ایالت « سونگ » راه مهاجرت در پیش گرفتند و ساکن ایالت « لو » شدند .
کنفوسیوس در خورد سالی پدرش را از دست داد و در مشکلات روزگار تحت سرپرستی و تربیۀ مادر جوانش به رشد و جوانی و علم و معرفت  رسید .
پس از فراگیری خواندن و نوشتن در محضر استاد ، به مطالعۀ شعر و ادب و تاریخ چین برآمد که مشغلۀ بی وقفۀ او تا واپسین لحظات زندگی اش بود ، در فراگیری موسیقی نیز تلاش های داشت و نواختن عود از او حکایت شده است .
کنفوسیوس برخی اوقات به شکار و ماهی گیری اشتغال داشت و به نقل از شاگردانش در شکار و ماهی گیری نیز اصول اخلاقی را مراعات می کرد که دو مورد آتی را میتوان به صراحت ذکر کرد :
1 ـ لغو دام گستری { به وسیلۀ دام گستری شکار نه می کرد }
2 ـ لغو تیر اندازی بر پرندۀ نشسته { پرندۀ نشسته را ذریعۀ تیر اندازی شکار نه می کرد }
رفتار شخصی و اجتماعی اش حاکی از احترام زیاد به والدین بود ، پس از آنکه مادرش از جهان چشم بست ، غصه و ماتم زیاد نشان داد و از کار های دیوانی ایالت « لو » کناره گیری کرد و مردم با این عمل کرد او بر حقوق والدین بیشتر آگاه شدند .
بعد از مدت زمانی مشغول تدریس ، تعلیم و تعلم شد که تدریس اش را در چوکات تاریخ ، شعر و ادب ، سیاست ، علوم الاهی و رفتار های فردی و اجتماعی { اخلاق  و حقوق } و موسیقی برنامه ریزی کرد ، شاگردان زیاد از هر طرف گرد او جمع شدند و هم چنان جوانان اشراف ایالت « لو » در محضر تدریس کنفوسیوس حاضر شدند و عزم و آهنگ آموختن از او کردند 
و حکیم شهرۀ افاق شد .
مشخص ترین خصیصۀ مکتب اخلاقی کنفوسیوس این است که او اخلاق را در رابطه با قدرت مدنظر داشت یعنی اینکه می خواست ترکیب اخلاق و قدرت را در عرصۀ فردی و اجتماعی به ظهور برساند و یا به عبارۀ دیگر قدرت مورالیزه شده را درسیاست مطرح می کرد و از این جهت بود که شاگردانش را به منظور اصلاح اجتماع به اشتغال در مناصب دولتی تشویق می کرد .
براساس روایات از منصب وزارت تا وزارت عظمی در ایالت « لو » ارتقاء کرد و بلاخره با توطئه چینی و حسد حاسدان از کار کناره گیری کرد و با وجود آنهم تلاش اش برای یافتن منصب عالی دولتی سالها را در بر گرفت و به این منظور به اسفاری پرداخت که برای رسیدن به هدف حاصلی نداشت .
او به نزد شهزادگان و حکام از احترام زیاد برخوردار بود اما اینکه او بر قدرت مورالیزه شده یا قدرت اخلاقی شده باور و اعتقاد داشت ، نظریۀ اخلاقی اش مورد پسند شهزادگان و حکام چینی نیفتاد و افراد شرور بر ضد او دسیسه ها براه انداختند که سرانجام این دسیسه ها به زندانی شدن او در شهر « کوانگ » منجر شد و در شهر « سونگ » مؤطن اجدادش بر اثر شورش مردم علیه او پای پیاده مجبور به فرار شد .
پس از این همه تلاش و مبارزه به جمع آوری و تصنیف باور ها و اعتقاد هایش پرداخت که کتاب های آتی الذکر به کنفوسیوس انتصاب دارند :
1 ـ شوچینگ { کتاب تاریخ }
2 ـ شی چینگ { کتاب شعر }
3 ـ لی چی { کتاب شعائر }
4 ـ ای چینگ { کتاب تغییرات و تبدلات }
5 ـ چون چیو { تقویم بهار و خزان }
کتاب های شوچینگ ، شی چینگ ، لی چی و ای چینگ اقوال منتخب پیشینیان را نیز در بر دارند در حالیکهکتاب چون چیو همه از ان کنفوسیوس حکیم است .
وحال بهتر است که بر اصول اخلاقی کنفوسیانیزم دقت و ترکیز کنیم تا فهم و درک ما از تبات اخلاقی که فراتر از زمان و مکان است ارتقاءیابد و بهتر شود و حد و مرز آزادی بشری با در نظر داشت ثبات اخلاقی و جبر های موجود در سیستم اخلاقی ثابت مشخص گردد.
اصطلاح « لی » :
اولین اصل اخلاقی در کنفوسیانیزم که چشمگیر و برجسته است اصطلاح « لی » است .
از دیدگاه کنفوسیوس این اصطلاح معرف معانی است که می توان آنهارا چنین به بیان آورد :
1 ـ پاکی و طهارت { تزکیه روح، جسم و لباس }
2 ـ ادب و انسانیت { رعایت حقوقی بشریت و مهرورزی به انسانیت }
3 ـ رسوم و تشریفات { اعمال یکسان تاریخمند بشری که با حقوق انسانی در تعارض نباشند }
4 ـ وضع هر چیز در موضع خود { عدالت }
باید دانست که اصل اخلاقی « لی » متضمن اخلاق فردی ، اجتماعی است که به صورت قانون هم مطرح شده می تواند و صلاحیت شمول و تحریم را دارا است .
یعنی « لی » اصطلاحی است که در عرصۀ فردی ، اجتماعی ، حقوقی و سیاسی چشمگیر و نافذ است و در مجموع پایه و اساس نظریۀ قدرت مورالیزه شده و یا قدرت اخلاقی را می سازد زیرا در تحت اصل اخلاقی « لی » می توان روابط ذیل را در نظر گرفت و یا عرصۀ ظهور آن دانست که عبارتند از :
1 ـ رابطۀ حکام با رعیت
2 ـ رابطۀ حکام و سیاست مداران با هم دیگر
3 ـ رابطۀ والدین با اولاد
4 ـ رابطۀ شوهر با زن
5 ـ رابطۀ برادر بزرگتر با برادر کوچکتر { هم چنان رابطۀ خواهران و برادران با همدیگر }
6 ـ رابطۀ افراد انسانی با همدیگر { دوستان }
آنچه از اصل اخلاقی « لی » برمی آید این است که کرامت بشری در آن صراحت دارد که باید حفظ شود و برقرار ماند تا عدالت که بر آن ابتناء دارد خدشه دار نشود .
اصل اخلاقی « شو » :
اصل اخلاقی « شو » اصل کلی ایست که ساحۀ عملکرد های انسانی را فرا می گیرد و به وسعت تاریخ وسیع و گسترده و فرازمانی است و فرمان عمومی است که با تعلیم دین مبین اسلام منطبق است و هم چنان در مماثلت با « امر مطلق » در فلسفۀ اخلاقی ایمانوئل کانت قراردارد و آن عبارت است از :
« آنچه را بر خود روا نمی داری بر دیگران روا مدار »
از تعلیمات اخلاقی کنفوسیوس به طور کامل هویدا است که احسان در برابر احسان عمل اخلاقی است در حالیکه در برابر بدی ها عدالت را مجری دانست .
اصطلاح « جین »
اصطلاح « جین » نیز در اخلاقیات کنفوسیوس اصل اخلاقی است که از اهمیت فراوان برخوردار است .
این اصطلاح به معنی بروز احساسات قلبی است که مشتمل بر دو جزء است و آنها عبارتند از :
1 ـ شناخت حقوقی 
2 ـ سلوک و رفتار نیک و مهربانانه در برابر افراد نوع بشر 
کتاب تاریخ ادیان که  « جان بایر ناس » آن را به رشتۀ تحریر در آورده و علی اصغر حکمت مترجم فارسی آن است به طور خلاصه تکالیف اخلاقی را که کنفوسیوس به آن ها باورمند بود و اعتقاد داشت ، چنین ذکر می کند :
« در زندگانی اخلاقی انسان چهار تکلیف موجود است که من نتوانستم آنها را به درستی انجام دهم : نخست آنکه با پدرم آنچنان رفتار کنم که خود می خواهم فرزندم با من رفتار کند ، دوم آنکه به پادشاه خود چنان خدمت کنم که می خواهم وزیر من مرا خدمت کند ، سوم آنکه با برادر مهتر خود آن چنان سلوک کنم که که می خواهم برادران کهتر با من سلوک کنند و چهارم در بارۀ دوستان خویش عملی پیش گیرم که توقع دارم آنها با من پیش گیرند .»
کنفوسیوس سیاست را بر پایۀ شناخت حقوقی و عدالت طرح می ریزد که خود از تقوی و فضیلت ناشی می شود و در فلسفۀ اخلاقی اش  بر فطرت سالم انسانی ، همان فطرتی که بر خوب و بد آگاهی دارد ، باور خلل ناپذیر دارد .
گرچه کتاب تاریخ ادیان در مبحث معرفی مکتب اخلاقی کنفوسیوس ، عدم علاقه و توجۀ کنفوسیوس را به قوانین و شرایع تذکر می دهد ، در حالیکه مشکل است که این را باور کرد ، زیرا سیستم اخلاقی کنفوسیوس  اجزای ثابت اخلاقی را برجسته و نمایان نشان می دهد که این اخلاق در استمرار تجربه های تاریخمند از زندگی انسان ها { شمول و تحریم } را به نمایش گذاشته است و قانون ساز بوده است و برنامۀ زندگی انسانها محسوب گردیده است و در تجارب زندگی قابل اثبات است .
در سیستم اخلاقی کنفوسیوس « انسان کامل یا چون ـ تزو » شخصیت اخلاقی است که هم در عرصۀ فردی و هم در عرصۀ اجتماعی به تمام معنی نمای اخلاقی دارد و انسان کامل یا چون ـ تزو را دارای این اوصاف معرفی می کند :
1 ـ عزت نفس 
2 ـ بلند همتی 
3 ـ اخلاص در قصد و نیت 
4 ـ شوق در جهت اجرای عمل
5 ـ نیکی در سلوک و رفتار 
کنفوسیوس این همه اوصاف را بر اساس تزکیه و صفای باطن عملی و محقق می داند ، یعنی تقوی زیربنای عملکرد نیک فردی و اجتماعی است.
باید توجه داشت که کنفوسیوس عملکرد اخلاقی را « مشیت آسمان » می داند و این خود بیانگر این نکته است که کنفوسیوس به توحید نیز معتقد بوده است با آنکه چندان واضح و صریح نیست و انچه واضح و آشکار است این است که رابطۀ اخلاق با مشیت آسمان نمایان و چشمگیر است .
پس سیستم اخلاقی کنفوسیوس صلاحیت قانونگذاری را بر اساس جبر های اخلاق که در اخلاق وجود دارند ، دارا می باشد و هم  چنان با صلاحیت های { شمول و تحریم } قدرت را اخلاقی می سازد و این جاست که ساحۀ آزادی منفی بشر سلب می شود و آزادی مثبت بشری قانونی اعلام می گردد یا به عبارۀ دیگر این سیستم اخلاقی نیز حرکت سالبه است  که آزادی منفی را به آزادی مثبت متحول می سازد و آنرا در جامعه تثبیت می کند .

Filed under: by: عبدالبصیر صهیب صدیقی



صلح و جنگ

تجزیه و تحلیل احکام قتل و کشتار بر اساس سورۀ مبارکۀ التوبه
بخش دهم

Datum :29.04.2012

نویسنده : عبدالبصیر صهیب صددیقی

تجزیه و تحلیل احکام قتل و کشتار در اشکال و انواع گوناگون مخالفت ها ، از دیدگاه اسلام بخش اساسی و مهم  حقوقی و سیاسی است  که دقت بیشتر و لازم را  ضرورت دارند و عدم دقت  و سطحی نگری سبب بدفهمی های بیشمار می گردد و این بدفهمی ها می توانند که  ستیز و جنگ را در اشکال  قتل ها و کشتار ها استمرار بخشند و نائرۀ جنگ راچون دوزخ و جهنمی پر از هیزم  و هستی سوز  بدون ارحام و ترحم ، مستمر و دوامدار سازند .
از جملۀ این بدفهمی های شایع و رایج  یکی هم این است که احکام را در محدودۀ زمان و مکان خاص و مختص به شرایط خاص آن  ، عمومیت و شمولیت تاریخی  می بخشند یعنی اینکه تعمیم می دهند  و قید زمان و مکان در نظر گرفته نه می شوند و شرایط خاص متعلق به آن احکام از نظر انداخته می شوند که نتیجۀ بد و ناجور این بد فهمی متهم شدن دین مقدس اسلام به بی رحمی و عدم رعایت حقوق بشر است و از جانب دیگر سطحی نگری و بد فهمی مدعیان دینداری است که بر اساس فهمی پارۀ از احکام ، همزیستی مسالمت آمیز انسان هارا به مخاطره می اندازند و با  جنگ افروزی بر اساس بد فهمی های از احکام دین هستی انسان هارا  می سوزانند و دلیل مزید بر کج فهمی و بد فهمی آنهای می شوند که سنگ اتهام بر حریم مقدس دین اسلام می زنند .
  سطحی نگری و عدم دقت درخور و لازم بر سورۀ مبارکۀ التوبه  و استخراج احکام جنگ از این سورۀ مبارکه مشکلی برجسته و مشهود است که فهم دینی ما  با آن دست به گریبان است و یگانه راه رهائی از این مشکلی که بدفهمی ایجاد کرده این است تا ترکیز اساسی براین سورۀ مبارکه صورت گیرد و فهم صحیح و درست از آن ارائه گردد تا از یکطرف جواب اساسی به آنهایکه اتهام می زنند باشد و از جانب دیگر انسداد جنگ افروزی  جنگ افروزانی باشد که ادعای دینداری دارند و به نام مقدس دین اسلام جوی های خون جاری می سازند و بی ملاحظه و بی رحمانه بازار قتل و کشتار را گرم می سازند .
جهت فهم دقیق و بهتر سورۀ مبارکۀ التوبه به دو مآخذ معتبر یعنی  تفهیم القرآن و  درس های ویدیوئی داکتر  اسرار احمد به نام بیان القرآن مراجعه می کنیم که به طور خلاصه خدمت خوانندگان محترم تقدیم  می داریم و بعد تجزیه و تحلیل را بر اساس فهمی  که از این دو منبع مؤثق و معتبر حاصل کرده ایم سر و سامان می دهیم تا به هدفی  که در نظر است  برسیم  .
{ این سورۀ مبارکه به دو نام یاد شده است :
الف ـ توبه ( بر این اساس که در یک جا از این سورۀ مبارکه ذکر عفو تقصیرات برخی از اهل ایمان به میان آمده است .)
ب ـ  براه ( بدین لخاظ که اعلان برائت از مشرکین است .)
این سورۀ مبارکه با  بسم الله الرحمن الرحیم آعاز نمیشود و دلائلی زیاد در این باره منقول است  و حرف درست آز آن ا مام رازی علیه الرحمه است که رسول الله صلی الله علیه و سلم ترتیب این سورۀ مبارکه را بدون بسم الله الرحمن  الرحیم فرموده اند .
تا حال این سورۀ مبارکه آعازی بدون بسم الله الرحمن الرحیم دارد و این خود دلیلی از دلائل تحففظ قرآنکریم است یعنی به همان گونه که امت مسلمه از رسول الله صلی الله علیه و سلم به ارث برده است . 
این سورۀ مبارکه بر سه تقریر یا گفتار مشتمل است که عبارتند از :
1 ـ از آعاز  سورۀ مبارکه تا احتتام رکوع  پنجم  و زمانۀ نزول آن به صورت تقریبی ذالقعدۀ سال نهم هجری است .
در این سال رسول الله صلی الله علیه و سلم حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه را امیر الحاج مقرر فرمدند به مکۀ مکرمه فرستادند که این تقریر یا گفتار نازل  شد و رسول الله صلی الله علیه و سلم به صورت فوری حضرت علی رضی الله عنه را از عقب  آن  کاروان  حج  که امارت آن را ابوبکر رضی الله عنه به عهده داشت  ، فرستاد تا که این پیام را در هنگام  حج به  سمع نمائیندگان قبائل عرب  در اجتماع حج برساند و طرزالعمل تجویز شده بر اساس این تفریر را اعلان کند  .
 2 ـ تقریر دوم از آغاز رکوع ششم  تا اختتام رکوع نهم  ادامه دارد .
این تقریر یا گفتار در رجب سال نهم  هجری و یا قبل از آن نازل شده است  که رسول الله صلی الله  علیه وسلم  برای غزوۀ تبوک آمادگی  می گرفت .
بیداری شور و اشتیاق جهاد در راه الله تبارک و تعالی و مذمت کسانیکه از این وظیفه  شانه خال می کنند  از محور های بحث تقریر دوم است .
3 ـ تقریر سوم از رکوع دهم آغاز می شود و تا ختم سورۀ مبارک امتداد دارد و این بخش در برگشت از غزوۀ تبوک نازل گردیده است .
آیات مبارکه متعدد دیگر  در این تقریر و یا گفتار درج گردیده است که در مواقع مختلف نازل گردیده اند و بعد حضرت محمد  صلی الله علیه و سلم به امر الله تبارک و تعالی آنها را یک جا کرده و شامل این بخش کردند .
پیوسته بودن  موضوعی  آیات مبارکه به گونۀ است که در یک پارچگی مضمون این تقریر خللی ایجاد نه می کند .
تنبه منافقین و توبیخ آنانیکه در ایمان شان صادق بودند و از جنگ یا غزوۀ تبوک پس پا شده بودند و یا عقب مانده بودند و با وجود آن اعلان عفو و بخشش به آن افراد صادق الایمان ، از اجزای این سورۀ مبارکه اند .
از لحاظ ترتیب نزولی خطبۀ اول یا تقریر اول و یا هم گفتار اول باید از همه آخر آورده می شد و اما به اساس اهمیت موضوع و حالات در اول مصحف قرارداده شد و دو تقریر دیگر مؤخر ساخته شدند .
حالاتیکه از لحاظ پس منظر تاریخی این سورۀ مبار ک اهمیت دارد ، آغاز آن از صلح حدیبیه شده است .
بعد از صلح حدیبیه در مدت دو سال  بر اساس تبلیغ دین اسلام گسترش قابل ملاحظه کرد که مشرکین قریش آن را تحمل کرده نتوانستند و به نقض معاهده حدیبیه اقدام کردند و پیمان صلح حدیبیه را شکستند ورسول الله صلی الله علیه و سلم برای مشرکین قریش مهلتی نداد و در رمضان سال هشتم هجری مکه را فتح کرد و آخرین صف آرائی مشرکین ( قبائل هوازن ، تقیف ، نضر ، جشم وبعضی دیگر قبائل مشرک جاهلی ) به منزلۀ یک تلاش مذبوحانه در میدان و بزنگاه حنین در برابر مسلمین بود که در آن جا هم طعم تلخ شکست را چشیدند و کام شان تلخ شد.
 مسلم بود که بعد از فتح و ظفر مسلمین در بزنگاه حنین ،  استقرار نظام عادلانه بر اساس اعتقاد توحیدی در سراسر عرب زمین غیر قابل تردید و انکار ناپذیربود وبعد از این سالی نگذشته بود که به جز از چند قبیلۀ پراگندۀ مشرک همه در دائرۀ مقدس اسلام زندگی شانرا رونق دادند و به دین توحیدی اسلام گرویدند .
کشمکش با سلطنت رومی قبل از فتح مکه مکرمه آغاز شده بود ، به تسلسل ارسال وفود که حضرت پیامبر صلی الله علیه و سلم بعد از صلح حدیبیه ارسال داشتند ، به طرف شمال متصل به سرحد شام نیز وفدی و هیئتی فرستاده شد .
مردم شمال اکثریت مسیحی بودند و تحت اثر سلطنت رومی .
این مردم ، هیئتی را که  فرستاده شده بود 15 تن آنها را در ( ذات الطلح ) یا ( ذات اطلاح ) به قتل و شهادت رسانیدند و تنها رئیس هیئت یا وفد به نام کعب بن عمیر غفاری (ع مضموم ، م مفتوح ) نجات یافته برگشت .
در  همین زمان  پیامبر صلی الله علیه و سلم به رئیس بصری ( شرحبیل ) ( ش مضموم ، ح مکسور ) بن عمرو نیز پیام دعوت فرستاد که در انتها حامل پیام رسول الله صلی الله علیه وسلم حارث بن عمیر را شرحبیل به شهادت رسانید .
با در نظر داشت حالاتیکه در بالا ذکر شد رسول الله صلی الله علیه و سلم در جمادی الاول سال هشتم هجری لشکری را که شامل 3 هزار از مجاهدین بود به سرحد شام ارسال داشت تا که جا و مسکن مسلمانان را امن سازد و جراٌت آزار و اذیت مسلمانان را سلب سازد .
زمانیکه لشکر مسلمانان در نزدیکی محلی به نام معان رسید معلوم شد که شرحبیل با یک صد هزار لشکر جنگی به مقابله برآمده است ، قیصر روم در حمص موضع گرفت و تحت قیادت برادرش تهیودور صد هزار لشکر دیگری را تدارک می بندد .
با جنین اطلاعات خوفناک و سهمگین لشکریان مسلمان به راه شان  ادامه می دهند و در مقام موته با لشکر صدهزاری شرحبیل درگیر جنگ می شوند و نتیجۀ این تهور این بود که لشکر سه هزار نفری مسلمانان بر لشکر صد هزاری شرحبیل ظفر یاففتند و خلایق را حیران ساختند .
و این سبب شد که قبائل نیمه آزاد ومتصل به سرحد شام و باشده های  قبائل از نجد در نزدیکی عراق که تحت اثر کسری  بودند  به طرف اسلام  متوجه شدند و به تعداد هزاران مسلمان شدند .
 افرادی از بنی سلیم( س مضموم و ل مفتوح ) که رئیس آن عباس بن مرداس سلمی بود ، اشجع ، غطفان ، ذبیان و فزاره در این زمان به اسلام مشرف شدند .
به نقل از محدثین در این زمان در حدود 70 وفد و هیئتی را ذکر می کنند که  از شمال جنوب مشرق و مغرب سرزمین عرب به مدینۀ منوره حضور به هم رسانیدند .
شایان ذکر است که در این زمان یکی از فرماندهان عرب نژاد عساکر رومی به نام فروه بن عمرو الجذامی مسلمان شد و از ایمان خود ثبوت فراموش ناشدنی و مثالی داد .
وقتی که قیصر روم از ایمان فروه به اسلام اطلاع حاصل کرد ، او را احضار کرد و به دربار  خود اورا خواست و گفت که از دوچیزیکی را انتخاب کن :
1 ـ ترک اسلام که رهائی و برحالی برمنصب از آن تو خواهد بود .
2 ـ یا اسلام که در پایان کار دهان مرگ برایت باز است .
این مرد راستین و پاک باز، اسلام را دینش خواند و جانش را نذذرانۀ ایمانش کرد .
سالی بعد قیصر روم برای کشیدن انتقام غزوۀ موته آمادگی های نظامی و لشکری رادر سرحد شام روی دست گرفت و از تمام جرئیات این حرکت نظامی قیصر روم ، رسول الله صلی الله علیه و سلم آگاهی می یافت و در نهایت با درایت فیصله کرد و قرار بر تصادم با لشکر رومی را گذاشت .
اگر این فیصله و قرار گرفته نه می شد ، سه عامل در همکاری و همیاری با یک دیگر امکان داشت که نهضت اسلامی به رهبری قایدانۀ رسول الله صلی الله علیه و سلم را دچار مشکل جدی سازند که مترادف با شکست و فروپاشی ساختار های حقوقی و قانونی جامعۀ مدینۀ منوره بود و این عوامل سه گانه عبارتند از :
 1 ـ مانور های نظامی لشکر رومی در سرحدات شام و آمادگی برای یک جنگ خونین.
2 ـ در صورتی اگر ابتکار نظامی به دست عساکر رومی می بود ، شکست خورده های زخمی پاسداران جاهلیت و شرک دوباره سر بلند می کردند و دوباره آرایش صفوف می کردند.
3 ـ  منافقین مدینه  که به واسطۀ ابو عامر با پادشاه مسیحی غسان زدوبند داشتند و می خواستند که قیام را بر ضد مسلمانان از داخل مدینه ترتیب دهند و به این منظور با تظاهر به اسلام مسجد ضرار را ساختند و در حالیکه این مسجدانبار سلاح و مهمات منافقین بود.
با وجودیکه این سال سال قحطی بود  و موسم گرمای شدید بود و فصل ها و حاصلات در حال پختگی بود و تهیۀ و سروسامان دادن به سفر به وسیلۀ حیوانات خیلی مشکل بود و مضیقۀ مالی نمایان بود و مقابله با یکی از دو قدرت ناگزیر و اجتناب نتاپذیر بود و این فیصلۀ مرگ و زندگی بود با این حال و احوال پیامبر صلی الله علیه وسلم  آمادگی های جنگی برضد امپراطوری رومی  را اعلان کرد.
قاعده برین بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم در غزوات و جنگ های دیگر تا آخرین وقت به کسی نه می گفت که کجا و با کی ها مصاف می دهند و هم چنان با خروج از مدینه راه اصلی را کنار می گذاشتند و از راه های دیگر به منزل مقصود خود را می رسانیدند  .
 و اما این بار آشکارا و برملا فرمودند که مقابله با رومی ها است و راه شام در پیش .
امید های بسیاری برنتیجۀ این جنگ در انتظار بود ، منافقین جهت رسیدن به اهداف شوم شان بی صبرانه در انتظار شکست مسلمانان بودند .
مسلمانان می دانستند که موقع حساس فرارسیده یعنی اینکه اگر در این معرکه پیروز شدند تمام دروازه های فتح و نصرت برویشان باز خواهد شد و اگر شکست نصیب شان شود آخرین امیدهای فلاح و سعادت به یاء س بدل خواهد شد.
و از این جهت بود که مسلمانان با نهایت جوش و خروش به این جنگ تیاری و آمادگی می گرفتند  و این آمادگی ها که بذل مال وجان بود ، مؤمن و منافق را از هم تفکیک کرد .
رسول الله صلی الله علیه و سلم در رجب سال نهم هجری با 30 هزار لشکر مسلمانان به طرف تبوک سرحد شام حرکت کرد .
این لشکر شامل 10 هزار سواره بود قلت شترها به حدی بود که بر یک شتر تعدادی از افراد لشکر به نوبت سوار می شدند و افزون بر این مشکل ، شدت گرمی و کم بود آب نیز محسوس بود .
برداشت این تکالیف را لشکریان  مسلمان در تبوک نقد حاصل کردند و به نتیجه و فرجام نیک رسیدند .
زمانیکه مسلمانان به تبوک رسیدند ، معلوم شد که قیصر و متابعت کنندگان آن لشکریان شان را عقب کشیدند و از مقابله و رویاروی خود داری کردند .
از اینکه لشکری در برابر مسلمانان نبود پس ضرورت جنگ هم نبود و به این دلیل جنگی اتفاق نیفتاد .
جنگ موته که لشکر 3 هزار نفری مسلمانان در برابر لشکر صد هزاری رومیان مقابل بود و مسلمانان ار خود رشادت بینظیر نشان داده بودند و حال لشکر سی هزار نفری تحت قیاد ت رسول الله صلی الله علیه و سلم رومیان و قیصر را سراسیمه ساخته بود بنابر این دلایل رومیان عقب نشینی را ترجیح دادند تا جنگیدن .
پیامبر صلی الله علیه وسلم این فتح و پیروزی را کافی دانست و از پیش روی منصرف شد و اما از این فتح بهره برداری سیاسی و نظامی شایانی کرد و ریاست های خورد و کوچکی که زیر اثر و تابع امپراطوری روم بودند آنها را مطیع ریاست اسلامی مدینه ساخت و این به این مفهوم بود که ساحۀ نفوذ و اقتدار ریاست مدینه وسعت قابل ملاحظه یافت .
حاصل دیگر این آرایش و حرکت رزمی و نظامی این بود که قبایل عرب که بوسیلۀ رومیان در برابر قبایل دیگر عرب استعمال می شدند ، با مسلمانان برضد رومیان همکار شدند.
نقل مختصر از تفهیم القرآن }
ضروری به نظر می رسد که جهت فهم بهتر این سورۀ مبارکه به ترجمۀ مختصر بیان القرآن از داکتر اسرار احمد هم مراجعه کنیم و بعد از نقل قول های   از بیان القرآن  در مورد فهم این سورۀ مبارکه ، بر اساس یک تجزیه و تحلیل تلاش می ورزیم تا به یک فهم وسیع از سورۀ مبارکۀ التوبه برسیم :
 { این سورۀ مبارکه ( سورۀ مبارکۀ التوبه ) از لحاظ تجزیه و تحلیل از مشکل ترین سوره های قرآنکریم است .
این امر یعنی تفسیر این سورۀ مبارکه ایجاب می کند که گفتار ها یا خطبه های این سورۀ مبارکه تحقیق و برسی همه جانبه شوند تا در بستر زمانی و شکل و شمایل واقعات تاریخی بدانیم که بیان خطبه ها چه هستند ؟
افرادی که درین باره تحقیق نه می کنند به مغالطه های زیادی دچار می شوند و باعث تشویش اذهان مردم می گردند .
اولین فهم درست ما از این سورۀ مبارکه این است که به دو بخش بزرگ تقسیم می شود :
1 ـ بخش اول که شامل  پنج روکوع است ( بعثت خصوصی و اختصاصی )
2 ـ بخش دوم که بر یازده روکوع مشتمل است ( بعثت عمومی برای همه جهانیان )
این تقسیم بندی بدان معنی است که بعثت رسول الله صلی الله علیه و سلم دوگونه بعثت است که خطاب یکی آن  به بنی اسماعیل  و همه عرب است و دیگر آن بعثت جهانی است که دعوت به سوی توحید و ( اعمار جامعۀ قانونی بر اساسات اخلاقیات ) را خارج از مرز های جامعۀ عرب و بنی اسماعیل گسترش دهد .
آغاز بعثت جهانی  رسالت محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم بعد از صلح حدیبیه با ارسال نامه ها به سران ممالک صورت گرفت و ( جنگ موته ) وغزوۀ تبوک را در این رابطه می توان به صورت یک  سیاست رسالتمند فراتر از مرز های عرب  ذکر کرد .
آنچه که در رابطه با بعثت و رسالت خصوصی حضرت محمد صلی الله علیه وسلم مطرح است این است که رسالت مبارکش باید از طرف قوم اش و مشرکین عرب به صورت کامل پذیرفته می شد چون با دو سوره های مبارکۀ الانعام و الاعراف اتمام حجت هم صورت گرفته بود ، اما سرداران مشرک بر کفر و شرک شان اصرار می ورزیدند .
و چون سنت الهی است که زمانی رسولی در قومی مبعوث می گردد و بعد از اتمام حجت و برهان به رسالت رسول الله تسلیم نه می شوند ، آن قوم نافرمان مشمول عذاب الهی می گردد یعنی به عذاب استیصال یا عذاب هلاکت گرفتار می شود .
از اینکه بعتت خصوصی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم برای قوم خودش و مشرکین عرب بوده ، با وجود اتمام حجت و برهان ، لج بازی ها و اصرار سرداران مشرک بر کفر و شرک ، پنج روکوع اول سورۀ مبارکۀ التوبه شلاق و تازیانۀ عذاب الهی است که  طعم و مزۀ تلخ این عذاب الهی را اولین بار مشرکین بنی اسماعیل در جنگ و یا غزوۀ بدر چشیده بودند .
  بعثت عمومی رسول الله حضرت محمد صلی الله علیه و سلم که به تمام نوع انسانی و ابنای بشری است درسال هفتم هجری آغاز می شود و این بعد از صلح حدیبیه است .
بخش دوم این سورۀ مبارکه که بر یازده  روکوع مشتمل است و در رابطه با بعثت جهانی محمد صلی الله علیه و سلم است و در ارتباط برحرکت نظامی محمد صلی الله علیه وسلم در تصادم مسلح با امپراطوری روم مسائل را مطرح می کند .
چهار روکوع اول این بخش آماده سازی ذهنیت ها در رابطه با غزوۀ تبوک یا تصادم مسلح با امپراطوری روم است و این بخش آیاتی را در بردارد که رفتن به تبوک و برگشت از آن را بیان می دارند و حصۀ دیگر این بخش دوم آن است که بعد از غزوۀ تبوک نازل شده است .
این بدان مفهوم است که یازده روکوع بخش دوم همه بر محور غزوۀ تبوک می چرخند که از روکوع ششم آغاز می شوند و به روکوع شانزدهم ختم می شوند .
اما پنج روکوع اول سورۀ مبارکۀ التوبه آخرین مراحل بعثت خصوصی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم را که به جانب بنی اسماعیل و اعراب بود بیان می دارد .
ترتیب زمانی نزول این پنج روکوع هم قابل دقت است که باید در نظر گرفته شود و آن اینکه :
1 ـ دو روکوع از این پنج روکوع در سال هشتم هجری قبل از فتح مکۀ مکرمه نازل شده اند که آماده سازی ذهنیت مسلمانان برای جنگ فاتحانه در جهت تسلط بر مکۀ مکرمه است و اوضاع و حالات روحی ، اجتماعی و عملکرد های افراد را نسبت به جنگ تحت شعاع قرار می دهند .
2 ـ سه روکوع بخش اول در سال نهم هجری بعد از ماه ذی القعده نازل شده اند .
وقتیکه مکۀ معظمه فتح شد ، آن سال رسول الله صلی الله علیه وسلم به حج تشریف نیاوردند و در سال بعدش نیز به حج  تشریف نیاوردند اما یک قافلۀ از حاجیان را تحت امارت حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه به حج فرستادند و زمانیکه کاروان حجاج در ماه ذی القعده رهسپار دیار حج شد ، آیاتی نازل شدند که بر سه روکوع بخش اول مشتمل اند که اعلان برائت از مشرکین عرب بوده است .
یعنی اینکه هیچ مشرکی از عرب بعد از این سال حق اشتراک در مراسم حج را ندارد ( سال نهم هجری مسلمانان و مشرکین عرب در مراسم حج باهم بودند .)
اعلان برائت از مشرکین به این مفهوم  که بعد از انقضای مهلتی داده شده ، هیچ معاهدۀ قابل اعتبار با مشرکین عرب نیست ، یا ایمان بیاورند و یا قتل عام شوند .
این آیات الهی است که در شکل شدیدترین تهدید به عذاب الهی در مورد موضعگیری های مشرکانۀ مشرکین عرب نازل می شوند و این آیات مبارکه درصورت نافرمانی های دوامدار مشرکین عرب ، به صورت جدی خبر از عذاب استیصال را می دهند که آنهم اصدار حکم کشتن مشرکین عرب است .
این هم دلالت بر این دارد که مشرکین عرب اگر ایمان نمی آورند و قتل هم نمی شوند پس از جزیره نمای عرب خارج شوند و به این مفهوم که درحالت مشرک بودن حق زندگی کردن را در جزیره نمای عرب ندارند و این به خاطر این بود که جزیره نمای عرب باید از شرک و آلودگی های آن پاک شود .
از این سه روکوع ، یک روکوع به صورت مجزا که خیلی مهم است در اول سورۀ مبارکۀ التوبه ذکر گردیده است .
برائت از مشرکینی که با معاهدۀ غیر معیادی ، حضور اجتماعی و فردی داشتند در آیۀ مبارکۀ یکم بیان شده است .
آیۀ مبارکه دوم اعلان چهار ماه مهلت به مشرکین عرب است .
آیۀ مبارکۀ سوم برائت الله جلٌ جلاله و رسول الله صلی الله علیه وسلم را از مشرکین در حج اکبر اعلان می دارد و در صورت توبه کردن مشرکین از کفر و شرک ، عفو و بخشش مژده داده شده است و در صورت اصرار و تداوم بر کفر و شرک عذاب دردناک الهی را خبر می دهد .
آیۀ چهارم سورۀ مبارکه التوبه یک استثناء را ذکر می کند و آن اینکه با کسانیکه عهد و پیمان معیادی مسلمانان است و آنها با تمام شرایط پیمان و عهد پابند بوده اند و هیچکدام از اجزای پیمان را نقض نکرده اند ، با دشمنان سرسازش نداشته اند ،تا آن زمان که عهد و پیمان آن را ذکر می کند و بیان می دارد باید التزام صورت گیرد .
آیۀ مبارکۀ پنجم سورۀ مبارکۀ التوبه بیان می دارد که بعد از ختم چهار ماه مهلتی که برای مشرکین عرب مراعات شده است در صورت ایمان نیاوردن باید قتل شوند .
یعنی اینکه این آیۀ مبارکه صدور حکم قتل مشرکین بنی اسماعیل و عرب ، بعد از پایان یافتن مهلت چهارماهه است  و این فرمان عذابی است درجهت استیصال و هلاکت بنی اسماعیل و مشرکین عرب .
با نزول این آیات مبارکه ، حضرت محمد صلی الله علیه وسلم ، حضرت علی رصی الله عنه را در پی کاروان حج که حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه امارت آنرا عهده دار بود ، فرستاد و مژظف به اعلان این آیات مبارکه از طرف رسول الله صلی الله علیه و سلم شد .
آیۀ مبارکۀ ششم سورۀ مبارکۀ التوبه پناه دادن به مشرکین را جهت فهم دینی و شنیدن قرآنکریم را مورد تائید قرار می دهد .
روکوع چهارم از آیۀ مبارکۀ 25 ام آغاز می شود ( که در سال نهم هجری نازل شده است و یک روکوع آن را در اول می خوانیم .)
آیۀ مبارکۀ 29 ام سورۀ مبارکۀ التوبه رویاروئی مسلمانان را  در برابر مشرکین غیر عرب که به عنوان یک وطیفۀ جهانی ( انترناسیونال ) ضدیت نظام اسلامی را  در برابر جنبه های عملی مبتنی بر شرک و ظلم ، مهر تائید می زند .
آیۀ های مبارکۀ 34 ـ 35 هشدار به رهنمایان دینی  است که عاقبت زراندوزی شان عذاب الهی است .
با ختم آیۀ مبارکۀ 37 ام پنج روکوع با اختتام می رسد که مربوط به بعثت خاصه یا بعثت داخلی حضرت محمد صلی الله علیه وسلم است .
آخرین احکام بعثت خاصه  رسول الله صلی الله علیه وسلم( الی اهل العرب ) پوره شد .
از روکوع ششم با آغاز آیۀ مبارکۀ سی و هشتم مسائل بر محور غزوۀ تبوک است که چهره و رخ جهانی بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم را به نمایش می گذارد و پس منظر آن چنین است که در سال ششم هجری صلح حدیبیه صورت گرفت و فرصت آن مهیا شد که پیامبر صلی الله علیه وسلم به هر طرف  ، خارج از سرحدات عرب پیام ها و نامه های مبارک را بفرستد .
شخصی به نام شرحبیل بن عمرو از قوم غسان که حاکم بصره و تابع و باجگذار امپراطوری روم بود ، پیام رسان و نامه بر رسالت ( حارث بن عمیر ) را به قتل رسانید و این در واقع اعلان جنگ بود و .......... و همان بود که جنگ موته صورت گرفت و قوماندان مسلمانان در این جنگ حضرت زید  رضی الله عنه بود .
در رشادت بی نظیری که لشکر سه هزارنفری مسلمانان در برابر لشکر صد هزار نفری شرحبیل از خود نشان دادند ، زید رضی الله عنه به شهادت رسید و فرماندهی سپاه مسلمانان را جعفر رضی الله عنه بن ابی طالب به عهده گرفت که آن هم به شهادت رسید و بعد از آن حضرت عبدالله رضی الله عنه بن رواحه رهبری سپاه مسلمانان را به عهده گرفت که آن هم در فرجام شربت گوارای شهادت را می نوشد ، پس از آن خالد رضی الله عنه بن ولید رهبری سپاه را به دست میگیرد که هم لشکر مسلمین را با تاکتیک ها و مهارت های مؤثر ثبات می بخشد و هم توانمندی لشکر رومیان را از مؤثریت می اندازد .
این جنگ در موته جمادی الاول سال هشتم هجری واقع شد که بنام سریۀ موته شهرت دارد .
در این سورۀ مبارکه کردار منفی منافقین رسوا ساخته شده است و حیثیت حقوقی و قانونی آنها کف دست شان گذاشته شده است .
در آیۀ مبارکۀ 73 سورۀ مبارکۀ التوبه جهاد به معنی قتال نیست بلکه به معنی تلاش و سعی  و کوششی است که در جهت انسداد اعمال نفاق و منافقین و کفر ، یعنی اینکه این جهاد درجۀ نازلتر از قتال است ، یا به تعبیر دیگر ختم کردن ریشه دوانی های منافقین و سازش های آن ها است ، یعنی اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم هرگز با منافقین نه جنگیده اند و قتال نه کرده اند .
این آیۀ مبارکه دو مرتبه در قرآنکریم امده است که مقام دیگر آن در سورۀ مبارکۀ تحریم است .
بعد از برگشت از غزوۀ تبوک رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیث مبارک فرمود که ( و جاءنا من الجهاد الاصغر الی جهاد الاکبر )
از این حدیث شریف تعابیر مختلف شده است ، به طور مثال ، جهاد اکبر در این حدیث شریف جهاد برضد نفس تعبیر شده است یعنی اینکه نفس را به اطاعت و عبودیت وادار سازیم چون در حدیثی دیگری رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده اند که افضل جهاد ، جهاد برضد نفس است .
اما به نظر من ( داکتر اسرار احمد ) جهاد اکبر در این حدیث شریف مطلبق به آیۀ مبارکۀ 73 ، برخورد مجاهدانه با پدیدۀ منافقین است و براندازی این پدیده که مخالف ارزشهای جامعۀ اسلامی است ، می باشد .
این از این جهت جهاد اکبر بوده که منافقین در جامعۀ اسلامی روابط خویشاوندی ، دوستی ، روابط اقتصادی و غیره داشتند و بر اندازی پدیدۀ نفاق دقت بیشتر ، اندیشۀ عمیق ، و سیاست درست و حکیمانه را اقتضاء داشت .
 همان بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم در برگشت از غزوۀ تبوک مسجد ضرار ، پایگاه تجمع منافقین و( دژ محکم آنها را که انبار اسلحه نیز بود و در پیوند با ابو عامر یثربی و امپراطوری رومی ساز ماندهی آن انجام می شد ) ، تخریب می کند .
ابو عامر خزرجی که از اهالی مدینه بود و شخص فهیم ، بادانش و زاهد و نیکی بود و به دین عسویت گرائیده بود ، از بخت برگشتگی اش این شخص در دشمنی و عناد با حضرت محمد صلی الله علیه و سلم افتاد و از اثر و رسوخ خود برضد نهضت نوپای اسلامی تلاش های کرد ولی در هر تلاش شکست خورد .
در جنگ احد از کمپ دشمن صدایش  از حلقومش بر ضد نبوت محمد صلی الله علیه وسلم بلند شد ، در جنگ حنین جانب مشرکین را گرفت و بلاخره بارونق و شکوفائی اسلام در عرب زمین به طرف شام رفت و از آنجا در دسیسۀ مشترک با منافقین مدینه ، طرح اعمار مسجدی را داد که قرآنکریم از آن به مسجد ضرار یاد می کند .
آیه های مبارکۀ 107 ـ 108 ـ 109 ـ 110 سورۀ مبارکۀ التوبه در مورد مسجد ضرار و معرفی آن اند.
آیۀ مبارکه 111 از رابطۀ مؤمن و الله تبارک و تعالی به صورت یک تجارت نفع آور بیان می دارد ( رابطۀ که صلح گستراست و رفاع فردی و اجتماعی را دربر دارد .)
آیۀ مبارکۀ 112 سورۀ مبارکۀ التوبه رابطه های اخلاق فردی و اجتماعی  را با مواقف حقوقی و قانونی در یک جامعۀ اسلامی بیان می دارد .
 آیۀ مبارکۀ 118 سورۀ مبارکه التوبه در مورد عفو و بخشش حضرت کعب رضی الله عنه بن مالک و همراهانش می باشد  (که از شرکت در غزوۀ تبوک بنابر سهل انگاری باز مانده بودند  و ازین جهت این سورۀ مبارکه به التوبه هم مسمی شده است ).
آیۀ مبارکۀ 123 سورۀ مبارکۀ التوبه گسترش دین مقدس اسلام را به صورت قتال با کفار امر می فرماید ( و این همان است که فتنه باید به اختتام برسد زیرا فتنه حالتی است که زورگویان با اعمال قدرت در جهت منافع شان حقوق دیگران را نادیده می گیرند یا اگر شفاف تر بگویم اینکه آزادی دیگران را سلب کردن است و این خود پایمال کردن کرامت انسانی است و اسلام مقدس حامی کرامت انسانی است و این هم رخ و نمای جهانی بعثت خاتم المرسلین محمد امین صلی الله علیه وسلم است  زیرا اسلام مقدس حفظ کرامت انسانی را وظیفۀ جهانی اش می داند .) }
با ذکر دوگونه فهم مشابه از سورۀ مبارکه التوبه مطابق به آنچه در بالا تذکار رفت ، حال می بپردازیم به تجزیه و تحلیل از فهم این سورۀ مبارکه و در یک جمع بندی بر موضوعات صلح و جنگ به صورت شفاف و برجسته ترکیز می کنیم و آن اینکه :
  تفهیم القرآن و بیان القرآن با تفاوت های که در ترتیب و تقسیم بندی اجزای سورۀ مبارکۀ التوبه از خود نشان می دهند ، از لحاظ خط سیر تاریخی که تجربۀ زیستۀ مسلمانان بر اساس وحی الهی است ، همگون است و فهم واحدی را اثبات می کنند که بر مدارک و اسناد تاریخی مؤثق ابتناء دارد .
این فهم واحد  از تجربۀ زیستۀ مسلمانان تحت زعامت و رهبری رسول الله صلی الله علیه وسلم بر اساس وحی را ، با تمرکز بر زمان و مکان می توان که از نا آشکارگی ها به آشگارگی و شفافیت رسید و آماج و هدف را دقیق نشانه رفت و موارد خاص و اختصاص را  مشخص کرد یعنی اینکه از تعمیم احکام خاص جلوگیری کرد و این بصیرت را تشریحات بیان القرآن  بیشتر از تفهیم القرآن به ما می دهد  .
 در این مرحله می خواهیم که اجزای اساسی این سورۀ مبارکه را بر اساس شرایط  تاریخی و حکمی ( خاص و عام ) که ابتناء آن فهم جامع از دو منبع که در بالا ذکر گردید است ، برجسته سازیم  .
ما این را آموختیم که در پس منظر تاریخی این سورۀ مبارکه احوال و اوضاع تاریخی قرارداردکه پس از انعقاد صلح حدیبیه بین مشرکین مکۀ مکرمه و مسلمانان تحت زعامت رسول الله صلی الله علیه وسلم ، شکل گرفته اند .
باوجود رعایت های راکه صلح حدیبیه به مشرکین  امتیاز می داد ، صلح حدیبیه مؤجد شرایطی شد که دعوت اسلامی داخل مراحل تکاملی و پیشرفته شود .
دعوت اسلامی در جزیره نمای عرب به سرعت گسترش می یافت و روز به روز این دعوت گسترده تر می شد که سردمداران نظام جاهلی این گسترش دعوت را تحمل کرده نمی توانستند و سراسیمه از آن بودند که امتیازات طبقاتی مبتنی بر شرک را در حال از دست دادن می دانستند و در انتظار روزی بودند که نظاره گر فروپاشی امتیازات طبقاتی شان باشند .
 از جانب دیگر شرایط صلح بر اساس موافقت نامۀ صلح حدیبیه زمینۀ ظهور رسالت جهانی اسلام شد و آن اینکه رسول الله  صلی الله علیه وسلم دعوت نامه ها به بیرون از مرز ها و سرحدات جزیره نمای عرب فرستاد.
تفهیم القرآن سورۀ مبارکۀ التوبه را به سه گفتار یا تقریر تقسیم کرده است که تقریر اول یا گفتار اول مشتمل بر 5 رکوع و زمان نزول آن ماه ذالغعدۀ سال نهم هجری است .
تقریر دوم از رکوع ششم تا ختم رکوع نهم ( زمان نزول آن رجب سال نهم هجری ) و تقریر سوم از رکوع دهم الی ختم سورۀ مبارکۀ التوبه  که آمادگی ها برای غزوۀ تبوک  و برگشت از تبوک موضوعات تقریر دوم و سوم اند .
بیان القرآن سورۀ مبارکۀ التوبه را به دو بخش تقسیم می کند ووظیفۀ نبوت  و رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم را نیز دوگونه فهم کرده است که یک نوع آن بعثت خصوصی  و داخلی است و نوع دیگر آن بعثت عمومی و جهانی.
بخش اول که شامل پنج رکوع است، مربوط به بعثت خصوصی پیامبر صلی الله علیه وسلم است و بخش دوم که مشتمل بر یازده رکوع است مربوط به بعثت عمومی و یا رسالت جهانی رسول الله صلی الله علیه وسلم است .
بر اساس تحقیق بیان القرآن ترتیب زمانی این پنج روکوع اول که مربوط به بخش اول است نیز قابل دقت است .
نزول دو رکوع این بخش اول سال هشتم هجری قبل از فتح مکه مکرمه است تا ذهنیت ها را در جهت  تسلط بر مکه مکرمه آماده کند و سه رکوع بخش اول در سال نهم هجری ماه ذالقعده نازل شده است و از این سه رکوع  یک رکوع به صورت مجزا که خیلی مهم است در اول سورۀ مبارکه ذکر گردیده است .

در داخل مشرکین مکه و سرداران مشرک قریش معاهدۀ صلح حدیبیه را نقض کردند و آنرا شکستند و دوباره خصومت های
دیرین شان را در برابر مسلمانان در پیش گرفتند و قصد داشتند تا خصومت خونین آزار و آدیت مسلمانان را استمرا بخشند .
فتح  مکه به صورت صلح آمیز و بدون غارت و خونریزی با امن و امان به اهالی آن تحت زعامت محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم بعد از نقض پیمان صلح حدیبیه تحقق پذیرفت و این فتح در تاریخ چنان فتحی است که با مطالعۀ آن  می توان به مفاهیم واقعی صلح رسید و تعریف مشخص از کار کرد نظامی با در نظر داشت اساسات صلح ارائه داد .
از طرف دیگر در سرزمین که تحت اثر نفوذ رومیان بود قتل و شهادت 15 تن از صحابه رضی الله عنهم که نامه بران رسالت بودند حاکی از آن بود که رومیان مفهوم زیست باهمی را درک نکرده بودند و بر حرف و سخن مخالف شمشیر می شورانیدند و با قتل و کشتار صدای دعوت را خفه می کردند و حاضر نه بودند که مخالف را تحمل کنند و این حرکت رومیان به دور از موازین اخلاقی بود و بر این اساس بود که سریۀ موته و غزوۀ تبوک به وقوع پیوستند .
طوریکه مشاهده می شود هم در فتح مکه مکرمه که واقعۀ داخلی بود و هم در غزوۀ تبوک که درگیری خارجی به حساب می آمد اقدامات صلحجویانه مشهود بود و آشکارا به نظر می آیند یعنی اینکه امن و امان به اهالی مکه مکرمه و عدم قتل و غارت در مکه مکرمه و صرف نظر کردن زعامت رسالت از پیشروی در تبوک به طرف سرحدات شام به طور کامل نشان می دهند که اقدامات نظامی پیامبر صلی الله علیه وسلم صلح آمیز بوده اند و می بینیم که در نتیجۀ غزوۀ تبوک یکی هم اختتام جنگ های قبیلوی اعراب مرزنشین بوده که به دستور رومیان گاه گاهی به جان هم می افتادند و مخاصمت های پایان ناپذیر داشتند .
پس به صورت فشرده می توان ذکر کرد که :
1 ـ تهدید قتل و کشتار در این سورۀ مبارکه در مورد بنی اسماعیل و اعراب است و آن هم در صورتیکه ایمان نمی آورند ، یعنی اینکه یا باید ایمان آورند یا قتل شوند و یا اینکه تبعید گردندو از سرزمین عرب خارج شوند .
این فرمان مربوط به بعثت خصوصی رسول الله صلی الله علیه وسلم است یعنی اینکه تنها دائرۀ نفوذ آن منحصر به بنی اسماعیل و اعراب شبه جزیرۀعرب را شامل می شود نه اینکه بر همه جهان تعمیم داده شود .
2 ـ  در بعد خارجی و یا جهانی  رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم هم فرامین جنگی نمایان و برجسته اند که فهم آن ها و درک موارد آنها و شرایط آنها دقت بیشتر را ضروری می سازد .
قبل از اینکه جنگ و قتال را در بعد خارجی و یا بعد جهانی رسالت رسول الله صلی الله علیه وسلم تبیین کنیم لازم و ضروری می دانیم که بر اساس و نهاد  قانونی دین مقدس اسلام ترکیز کنیم و آن اینکه :
اساس قانونی اسلام  تکریم انسان است که  متشکل از دو رکن اساسی یعنی آزادی و مساوات می باشد ، به هر اندازه که دریک جامعه ،  انسان  از کرامت برحوردار است به همان اندازه جامعه عادلانه است .
تحفظ کرامت انسانی  در رابطه های جهانی تضمین صلح دایمی است و بر این اساس هر صلحی که بر اساس تحفظ کرامت انسانی باشد اسلام مقدس با وجود تفاوت  ها در اعتقادات و اختلاف نظر ها بر مبنای دین و مذهب ، خود را در رابطه های جهانی  در آن صلح شریک می داند و از آن حمایت می کند و بر دوام آن اصرار می ورزد .
 از نظر اسلام صلح اساس زندگی بشری است و حالت جنگ استثنائی است و آنهم به منظور تحفظ کرامت انسانی  و بشری  مجاز دانسته شده است .
هدف جنگ ار دیدگاه اسلام غارتگری ، چور و چپاول  ، ویرانی و براندازی نیست و نه  هم از طریق جنگ خواستار آن است که غیر مسلمین را وادارسازد  تا به زور اسلحه اسلام را بپذیرند .
همانطور که پیش از این تذکر دادیم تنها هدف جنگ در همه موارد دفاع از ارزش های والای انسانی است و یا دربک کلمه دفاع از کرامت بشری است .
 اوضاع و احوال کنونی جهان که تغییرات بیشماری را در جهت قانونمند شدن جوامع بشری نشان می دهند شرایط جدید اجتهاد را پیش روی علماء و فقهای جهان اسلام می گذارد  و تصویب جهانی حقوق بشر راه تفاهم جهان اسلام و غیر اسلام را می تواند طوری مهیا سازد که بر اساس قراردادهای فی مابین  ، جهان به طرف یک صلح دایمی برده شود .
یعنی اینکه ما می توانیم در همزیستی مسالمت آمیز بر اصطلاح { دارالصلح } ترکیز کنیم و این به این معنی است که جوامع بشری غیر مسلم که حقوق بشر را در قوانین موضوعۀ شان رعایت می کنند و به رعایت آن پابند اند ، می توان بر اساس قراردادها به تفاهم صلح آمیز رسید و این قراردادها زمانی می توانند مؤثریت داشته باشند که جوامع اسلامی هم جوامع عادل باشند و عدالت در آنجا ها برجستگی داشته باشد و دیکتاتوران زوزگو و جاه طلب از مسند نمایندگی مسلمانان بر اساس قوانین عادلانه دور ساخته شوند  .  

                                                                                                                           





.