در فراق رهبرم {شهید صلح}
Datum : 04.01.2012
به قلم عبدالبصیر صهیب صدیقی
او در عصر حاضر سرود بدر را بی هراس ، رساء و پر طنین گفت و
از صبر احد آموزه ها داشت ، از شهید و شهادت گفت و در معامله و تجارت با الله
تبارک و تعالی به عهدش وفا کرد و با کاروان شهداء پیوست زیراکه از تبار آنان و هم
عهد و هم پیمان آنان بود .
در تب و تاب رومی سوخت و گداخت و در حیرت آباد فارابی مسکن
گزید و هم نشین او شد و در سیاست تحمل
پیشه کرد و جنگ هفتاد دو ملت را عذر نهاد و بر افسانه سازی های شان لبخند زد .
هم پیمانان جان باخته و راستینش دیکتاتور لگام گسیخته را در
لیبیا سرنگون کردند ، در مصر قاهره میدان تحریر همسفران متعهدش خون آلود حرکت
جهنده و شتابان به سوی نور یعنی آزادی داشتند و این حرکت میمون و مبارک هنوز هم
حماسه آفرین است و در سوریه به رنگ سرخ شهادت تزئین شده است .
لالۀ سرخ صحرای شهادت مبارکش آزاده و زیبا نشانی از بهار عشق و مستی و نشاط
دارد و این عشق و نشاط و مستی در تحرک روزانه اش ، در تبسم لبان ذاکرش ، در نگاه
های چشمان نافذش قابل روئت بود .
چراغ فهم تفسیر قرآنمجید به دست داشت و به نبرد با تاریکی
ها و تاریک اندیشان ، در آوردگاه های علمی و رزمی صادقانه شتافت و قافلۀ نور و راستی را در محدودۀ
به نام افغانسان رهبر شد .
شهادت مبارکش درد و الم و رنج ملتی و امتی است که به سان
اشکی داغ و گرم از چشم یتیمی و خانوادۀ شهیدی فرو چکید و چون لعل بدخشان برداشته
شد و بر خاتم و تاج تاریخ گذاشته شد تا زیب و زینت مبارزات آزادی خواهی در امتداد
تاریخ باشد .
تبسم بر لب ، سلام بر زبان شهادت مبارکش به وقوع پیوست و با راستی که او شهید
صلح است .