صلح و جنگ
قرار داد ها { امکانات زندگی باهمی و صلح آمیز }
بخش هفتم
نویسنده : عبدالبصیر صهیب صدیقی
Date 15.08.2011
طوریکه در بخش ششم ذکر گردید ، اعمار جامعۀ مدنی در بیعت ها و عهد و میثاق های سه گانۀ عقبه قبل از هجرت به یثرب یا مدینة الرسول صلی الله علیه و سلم با در نظر داشت رضایت انصار رضی الله عنه { اهل مدینه منوره } که اسلام را به عنوان دین پذیرفته بودند ، طراحی شد که اساسات آن در سورۀ مبارکۀ إسراء یا بنی اسرائیل و مندرجات عهد نامه های عقبه در سه فاز ذکر گردیده اند ، نشان دهندۀ این امر است که رسول الله صلی الله علیه و سلم رسالت داشت که بر اساس اعتقاد توحیدی ، نبوت ، و معاد جامعۀ اخلاقی و قانونی اساس گذاری کند و همان شد که با هجرت رسول الله صلی الله علیه و سلم به یثرب ، جامعۀ مدنی تحقق پذیرفت و در دل تاریخ جا گرفت و به سان نوری درخشان درخشید و هم چنان اکنون هم آن چنان درخشش دارد و آئندۀ تاریح با بی قراری در انتظار آن است .
قرار داد ها و نقش آن ها که تعمیر جامعۀ مدنی مدینة الرسول الله صلی الله علیه و سلم بر آن ها ابتناء دارد تجلٌی شخصیت اعتقادی ، اخلاقی و قانونی پیامبر صلی الله علیه و سلم و پیروان صادق آن حضرت صلی الله علیه و سلم است ، پس قابل ذکر است که بدانیم اینکه هجرت یک حرکت اخلاقی و قانونی در جهت صلح پایدار ، امنیت شهروندان مدینه منوره و فلاح و بهروزی انسان ها است که در دل تاریخ جا دارد و بر آئنده ها نافذ است و به عنوان الگو و اسوۀ حسنه در هر زمان صلاحیت های تعمیری و حکمرانی دارد که با اقدامات اخلاقی و قانونی پیامبر صلی الله علیه و سلم در ظرف 10 سال به اوج و شکوه و جلالش رسید .
در این بخش ترکیز ما هم بر همۀ آن میثاق ها و قرارداد های قولی و تحریری و احکام و نصوص وحی مربوط به این میثاق ها است که فهم اخلاقیت و قانونیت جامعۀ مدینۀ منوره را بر مبنای اعتقاد توحیدی برجسته و آشکار می سازند .
آنچه که مهم و اساسی و خیلی ارزنده است این است که اعمار مدینة الرسول صلی الله علیه و سلم بر جنگ ها و خونریزی ها ابتناء نه دارد بلکه اقدامات ، اخلاقی و قانونی و تفاهم با همی در جهت زیست باهمی بر اساس اعتقاد توحیدی آن را شکل و صورت داده است که شکل و شمائل آن وحیانی است .
با ورود پیامبر صلی الله علیه و سلم در مدینۀ منوره ، دو حرکت پیامبرانه که یکی اخلاقی و دیگر آن حقوقی و قانونی است ، چشمگیر اند و این هردو حرکت و تحقق آن ها در فاز های گوناگون نبوت و رسالت صادق المصدوق در واقع تعریف صلح پایدار و زیست با همی مسالمت آمیز را تعریف می کنند که عبارتند از :
1 ـ پیمان و عهد برادری بین مسلمانان مهاجر { قریش } و مسلمانان بومی { انصار }
این پیمان و عهد ، میثاق اخلاقی بود که به صورت اجتماعی تمام مسلمانان مهاجر و انصار را در بر می گرفت و بر اساس این عهد همه با هم برادر و خواهر خوانده شدند و این در حقیقت دوستی و محبتی بود که از اعماق قلب مسلمانان سرچشمه گرفته بود و بذر آن را در دل ها ، رسالت و نبوت رسول الله صلی الله علیه و سلم افشانده بود .
بهترین رواداری هارا تاریخ بشری بر اساس این عهد نشان می دهد و جامعۀ بشری را چنان یک پارچه معرفی می کند که به غیر از مدینه منوره جای دیگری را سراغ نه دارد .
آری به شهادت تاریخ این مدینۀ منوره بود که تحت قیادت پیامبرانۀ محمد صلی الله علیه و سلم بزرگترین و برازنده ترین خلق نیک یعنی برادری همدردانه و همزیستی مسالمت آمیز در اعتراف حقوقی و شناخت حقوقی را تجربه می کرد و اطمینان و اعتماد را در رابطه ها به نمایش می گذاشت و جامعه از لحاظ اخلاقی، نما و منظر متصل و پیوسته به هم داشت و چون اعضای یک پیکر بر هویت اخلاقی اش صحه می گذاشت و از خواهشات مفرط بطن و شهوت صرف نظر کرده و در روشنائی عرفان و معرفتی که زیر بنای آن توحید است ، به منتها درجه ایثار و از خود گذشتگی را به اثبات می رساند .
2ـ میثاق مدینه یا صحیفة المدینه :
این میثاق عهدی است که اوایل ورود حضرت محمد صلی الله علیه و سلم به مدینۀ منوره برای ایجاد یک جامعۀ قانون مند و شناخت حقوقی افراد به عنوان هم شهریان ، تحت قیادت رسالت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و سلم به رشتۀ تحریر در آمده در حالیکه عهود سه گانۀ عقبه لفظی و شفاهی بودند .
بدون شک هم عهود سه گانۀ عقبه که تحریری نه بودند و شفاهی بودند و هم میثاق مدینه یا صحیفة المدینه که تحریری و نمایانگر و ثبوت فاز پیشرفتۀ و تکاملی و مترقی قیادت وحیانی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بود ،حائز اهمیت بسیار تاریحی در ساخت یک جامعۀ متوازن و متعادل اند .
به صورت خلاصه و فشرده آن چه که در بارۀ میثاق مدینه می توان گفت این است که :در میتاق مدینه کرامت انسانی ، آزادی و. احترام حقوقی و تعریف حقوقی بازتاب گسترده دارند .
تحفظ کرامت انسانی ، آزادی که زمینۀ ابراز ااخلاقی انسان است یعنی اینکه تا زمانیکه انسان آزاد نباشد ماهیت اخلاقی را دارا نه می باشد و شناخت حقوقی ، اصول اساسی اند که صلح دوامدار و پایدار را در اجتماع بشری ضمانت می کنند و از این جهت می توانیم که میثاق مدینه را بر نامۀ صلح و امنیت بنامیم که این صلح و امنیت مفاهیم و مصادیق فلاح و خوشبختی را در پی دارند.
این میثاق در تاریخ بشری بینظیرو بی مثال و بی مانند است با آنکه مختصر است چنان گسترده و جامع است که می توان آنرا قانون اساسی شهری دانست که قائد و رهبر آن رسول و نبی آخر الزمان محمد صلی الله علیه و سلم است .
این میثاق با نزول مکرر احکام وحی به حد کمال رسید و با تغییر حالات و احوال و تصریحات نصوص وحی در مراحل تکاملی حرکت به سوی فلاح و بهبودی وحدت مفاهیم و اجزای تشکیل دهنده اش را حقظ می کند و در متن تاریخ بشری طنین جاودانگی دارد زیرا با گذر زمان هیچگاهی مبهم و متضاد نه شد بلکه روشن و روشن تر درخشید و از درخشش کنونی آن آئندۀ درخشان قابل اثبات است .
میثاق مدینه عهد برادری یا مواخات را نیز در متن خود تفسیر می کند که آن نمای اخلاقی تصامیم بشریت را به نمایش می گذارد.
میثاق مدینه نسبت به دیگر قانون نامه ها چه در گذشتۀ تاریخی و چه در زمان حال خیلی مترقی و عادلانه است و می توان گفت که بی همتا است زیراکه توانائی گسترش ، امتداد و استمرار تاریخی را به سوی آئنده دارد .
مشهور ترین قانون نامه در گذشتۀ تاریخی قانون نامۀ حمورابی پادشاه بابل است که اکثر مواد و مندرجات قانونی آن از نبوت پر بار و پر ثمر حضرت ابراهیم علیه السلام متاءثر است و به نقل از گوستاولوبون 15 قرن بر جهان حکومت کرد و برخی مواد آن که در رابطه های قدرت و تصامیم انسان شکل گرفته اند و با عدالت دین توحیدی سازگاری ندارند ، تضاد درونی اش آشکار و بر ملا است یعنی در خود متضاد است و هم شایان ذکر است که قانون حمورابی توانائی امتداد و گسترش به سوی آئنده را نداشت زیرا در تفسیر قانونی زندگی متحول و متغیر بشر ساکت و ساکن بود با آنکه 15 قرن حکمروائی کرد و این به این معنی است که زندگی متحول بشر با چنین قانون ساکت و ساکن روز به روز متضاد می شد و عدالت نسبی هم که از جبین اش ساطع بود روز به روز به کم رنگی می گرائید ، در حالیکه در مورد میثاق مدینه که حاوی 730 لفظ است و مختصر است ، قضیه بر عکس است زیرا از یک طرف میثاق مدینه در امتداد زمان وحی رسالت آخرالزمان صلی الله علیه و سلم رشد و تکامل کرد و پربارتر و پر ثمر تر گردید و تصریحات اخلاقی و قانونی ممتد پیامبر صلی الله علیه و سلم تاؤیل و تفسیر تغییرات مشهود این میثاق در رابطه با تغییرات زندگی مسلم و غیر قابل انکار اند ، و از جانب دیگر ، به موازات حرکت امت مسلمه در امتداد تاریخ متکامل ، نو و جدید به طرف آئنده به پیش می رود و این صورت نو و جدید آن را دو مصدر قانونی دیگر که عبارتند از قیاس و اجماع امت اند شکل می دهند و این به این معنی است که میثاق مدینه بدون اینکه به رکود و سکوت گرفتار گردد و یا با زندگی بشر در تضاد آید با در نظر داشت نصوص قرآن مجید و تصریحات اخلاقی و قانونی پیامبر صلی الله علیه و سلم توانائی نو شدن و گسترش به آئنده را دارد .
جهت فهم بیشتر میثاق مدینه به رسالۀ « میثاق مدینه » تاءلیف داکتر طاهر القادری مراجعه می کنیم این سایت دسترسی به این رساله را ممکن و سهل می سازد .
مواد قانونی این میتاق را با ترجمۀ انگلیسی آن به صورت مکمل از رسالۀ « میثاق مدینه » نقل می کنیم و همچنان در صورت ضرورت و فهم درست و بیشتر تاءویل و تفسیر نیز بر آن می افزایم به این معنی که تاءویل و تفسیر ما با تاءویل و تفسیر مؤلف رسالۀ « میثاق مدینه » هم خوانی دارد ولی از جهت های و دیدگاهای متفاوت است .
میثاق مدینه
The Constitution of Madina
مادۀ اول
هذا کتاب من محمد النبی { رسول الله } صلی الله علیه و سلم
این سند تحریری از جانب محمد النبی رسول الله صلی الله علیه و سلم است.
This is a constitutional document given by Muhammad (saw) the prophet (the messenger of Allah PBUH
مادۀ دوم
بین المؤمنین و المسلمین من قریش و اهل یثرب و من تبعهم فلحقٌ بهم و جاهد معهم
این معاهده بین مؤمنین و مسلمین قریش و اهل یثرب و آنهایکه تابع آن ها اند و آن های که مشمول آن ها اند و همراهشان در جنگ ها حصه می گیرند می باشد.
(This shall be a pact) among the Muslims of Quraysh , the people of yathrib ( the citizen of Madina ) and those who shall follow them and become attached to them (politically ) and fight along with them , ( All these communities shall be the constitutional subjects of the state )
مادۀ سوم
انهم امة واحدة من دون الناس
در برابر دیگران ، همه به عنوان « امت واحد » اند
The aforementioned communities shall formulate a constitution Unity as distinct from other people.
مادۀ چهارم
المهاجرون من قریش علی ربعتهم یتعاقلون بینهم معاقلهم الاولی ، و هم یفدون عانیهم بالمعروف و القسط بین المؤمنین .
مهاجرین قریش مسؤل بخش ( جا) ی شان اند و مطابق مرسومۀ شناخته شدۀ سابقه ، به طور مشترک به گونۀ تشریک مساعی متقابل پول خون بها را بپردازند ، و زندانی هایشان را بر اساس دادن فدیه آزاد می کنند .
مزید اینکه : تعامل بین ایمان داران یا دارو مدار بین ایمان داران بر اساس پرنسیپ های شناخته شدۀ قانون و عدالت است .
The emigrants from Quraysh shall be responsible for their ward and they shall, according to their former approved practice jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom.
Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of Law and justice.
مادۀ پنجم
و بنو عوف علی ربعتهم یتعاقلون معاقلهم الاولی و کل طائفة تفدی عانیها بالمعروف و القسط بین المؤمنین .
و بنی عوف مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And Banu Auf shall be responsible for their ward and the shall, according to their approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom .
Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of Law and justice.
مادۀ ششم
و بنو حارث ( بن الخزرج ) علی ربعتهم یتعاقلون معاقلهم الاولی و کل طائفة تفدی عانیها بالمعروف و القسط بین المؤمنین .
و بنی حارث ( ابن الخزرج ) مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And Banu Harith of Khazrage shall be responsible for their ward and the shall, according to their approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom .
Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of Law and justice.
مادۀ هفتم
و بنو ساعده علی ربعتهم يتعاقلون معاقلهم الأولی وکل طائفة تفدی عانيها بالمعروف والقسط بين المؤمنين.
و بنو ساعده مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And Banu Saida shall be responsible for their ward and they shall, according to their former approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom. Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of law and justice.
مادۀ هشتم
و بنو جشم علی ربعتهم يتعاقلون معاقلهم الأولي و کل طائفة تفدي عانيها بالمعروف والقسط بين المؤمنين.
وبنو جشم مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And Banu Jusham shall be responsible for their ward and they shall, according to their former approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom. Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of law and justice.
مادۀ نهم
و بنو النجار علی ربعتهم يتعاقلون معاقلهم الأولی و کل طائفة تفدی عانيها بالمعروف والقسط بين المؤمنين.
وبنوالنجار مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And from Banu Najjar shall be responsible for their ward and they shall, according to their former approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom. Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with recognized principles of law and justice.
مادۀ دهم
و بنو عمرو بن عوف علی ربعتهم يتعاقلون معاقلهم الأولی وکل طائفة تفدی عانيها بالمعروف والقسط بين المؤمنين.
وبنوعمرو بن عوف مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And Banu Amr shall be responsible for their ward and they shall, according to their former approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom. Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of law and justice.
مادۀ یازدهم
و بنو النبيت علي ربعتهم يتعاقلون معاقلهم الأولي و کل طائفة تفدي عانيها بالمعروف والقسط بين المؤمنين.
وبنو النبیت مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And Banu Nabeet shall be responsible for their ward and they shall, according to their former approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom. Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of law and justice.
مادۀ دوازدهم
و بنو الأوس علی ربعتهم يتعاقلون معاقلهم الأولی و کل طائفة تفدی عانيها بالمعروف والقسط بين المؤمنين.
وبنواوس مسؤل محل خود است و حسب سابق به صورت مشترک با هم خون بها را می پردازند و هر گروه زندانی هایشان را با دادن فدیه آزاد می کنند ، اضافه اینکه دار و مدار اهل ایمان بر نیکی و انصاف ابتناء دارد .
And from Banu Aws shall be responsible for their ward and they shall, according to their former approved practice, jointly pay the blood money in mutual collaboration and every group shall secure the release of their prisoners by paying the ransom. Moreover, the deal among the believers shall be in accordance with the recognized principles of law and justice.
مادۀ سیزدهم
و کل طائفة تفدی عانيها بالمعروف و القسط بين المؤمنين.
و هر طائفه با ادای فدیه زندانی هایشانرا رها می سازند و دار و مدار بین مسلمانان بر قسط ابتناء دارد .
And every group shall secure the release of its captives ensuring that an indiscriminate rule of law and justice is applied among the believers.
مادۀ چهاردهم
و ان المؤمنين لا يترکون مفرحا بينهم أن يعطوه بالمعروف فی فداء او عقل.
ایمان داران یعنی کسانیکه ایمان آورده اند ، شخصی را که تحت فشار فدیه و یا دیت باشد ، بدون معاونت او را وا نه می گذارند یعنی به طریقۀ معروف آن شخص مقروض را کمک می کنند.
The believers shall not leave a debtor among them, but shall help him in paying his ransom, according to what shall be considered fair.
مادۀ پانزدهم
و أن لا يحالف مؤمن مولی مؤمن دونه.
و اینکه هیچ مؤمنی بدون رضایت مؤمنی دیگر با مولای آن ( برادر معاهدتی آن ) عقد قرار داد کرده نه می تواند .
A believer shall not form an alliance with the associate of (another) believer without the (latter's) consent.
مادۀ شانزدهم
و أن المؤمنين المتقين أيديهم علي کل من بغي منهم أو ابتغي دسيعة ظلم أو إثما أو عدوانا أو فسادا بين المؤمنين و أن أيديهم عليه جميعا ولو کان ولد أحدهم.
مخالفت و مخاصمت جمعی مؤمنین بر ضد هر فردی که سرکشی و تمرد می کند ( بر حقوق دیگران تجاوز می کند ) و تلاش می ورزد که تا هر چیز را به زور به دست آورد و نقض عهد و پیمان می کند و یا تلاش می ورزد که در بین مؤمنین فساد بر پا کند و این مخالفت و مخاصمت جمعی ، در برابر شخص باغی و مفسد به حیث تکلیف شرعی مؤمنین است با وجودیکه شخص مفسد و متمرد فرزند و پسر یکی از آنها ( مؤمنین ) باشد .
There shall be collective resistance by the believers against any individual who rises in rebellion, attempts to acquire anything by force, violates any pledge or attempts to spread mischief amongst the believers. Such collective resistance against the perpetrator shall occur even if he is the son of anyone of them.
مادۀ هفدهم
ولا يقتل مؤمن مومنا فی کافر، ولا ينصر کافرا علی مؤمن.
هیچ مؤمنی مؤمنی دیگر را در آزاء قتل کافری به قتل رسانیده نه می تواند و نه کافری را بر علیه مؤمنی مدد می کند .
A believer shall not kill (another) believer (in retaliation) for an unbeliever, nor help an unbeliever against a believer.
مادۀ هژدهم
و أن ذمة اﷲ واحدة يجير عليهم أدناهم.
و ذمۀ الله تعالی یکی است ـ عادی ترین فرد آنها ( مسلمان ها ) هم به کسی پناه دهد التزام به آن بر همه لازم است .
The security of God (granted under this constitution) is one. This protection can be granted even by the humblest of the believers (that would be equally binding for all).
مادۀ نوزدهم
و أن المؤمنين بعضهم موالی بعض دون الناس.
و مؤمنین در برابر دیگران با هم برادر اند .
The believers shall be the associates of one another against all other people (of the world).
مادۀ بیستم
و أنه من تبعنا من يهود فإن له النصر والأ سوة غير مظلومين ولا متناصر عليهم.
و از یهودی ها که تابع ما باشد ( شهروند شهر مدینه تحت قیادت و رهبری رسول الله صلی الله علیه و سلم ) حق کمک و مساعدت و تساوی برایش حاصل است تا زمانیکه مرتکب ظلمی بر اهل ایمان نه گردد و نه مخالفی را بر علیه اهل ایمانمدد رساند .
A Jew, who obeys us (the state) shall enjoy the same right of life protection (as the believers do), so long as they (the believers) are not wronged by him ( the Jew), and he does not help (others) against them.
مادۀ بیست و یکم
و ان سلم المومنين واحدة لا يسالم مومن دون مومن في قتال في سبيل اﷲ الا علي سواء و عدل بينهم.
و ماهدۀ صلح اهل ایمان ( مؤمنین ) یکی است ، در راه جهاد فی سبیل الله مؤمنی مؤمنی دیگر را ترک نه می کند برای اینکه با دشمن ( محارب ) صلح کند ، تا زمکانیکه صلح به همه یکسان نباشد ( صلح در آن صورت مجاز است که فواید آن شامل همۀ مؤمنین شود ).
And verily the peace granted by the believers shall be one. If there is any war in the way of Allah, no believer shall make any treaty of peace (with the enemy) apart from other believers, unless that is based on equality and fairness among all.
مادۀ بیست و دوم
و أن کل غازية غزت معنا يعقب بعضها بعضا.
و تمام آن گروهای که در جنگ با دشمن همراه ما هستند ، مرخصی نوبتی بری شان حاصل است .
Every war ally of ours shall receive relief turns (at riding) at all military duties.
مادۀ بیست و سوم
و أن المؤمنين يبيئ بعضهم عن بعض بما نال دماء هم في سبيل اﷲ.
و اهل ایمان در راه قتال فی سبیل الله ( خونریزی ) انتقام همدیگر را از دشمن می گیرند .
The believers shall execute vengeance for one another for the bloodshed in the way of Allah.
مادۀ بیست و چهارم
و أن المؤمنين المتقين علی أحسن هدي و أقومه.
بدون شک و شبه مؤمنین نسبت به همه بر راه راست و بهتر اند.
All the God-fearing believers are under the best and most correct guidance of Islam.
مادۀ بیست و پنجم
و أنه لا يجير مشرک مالاً لقريش و لا نفساً و لا يحول دونه علی مؤمن.
و نه کسی ( رعیت و شهروند غیر مسلم مدینه ) جان و مال مشرک قریش را پناه داده می تواند و نه به خاطر آن بر ضد مؤمنی مداخله می کند { بر ضد مؤمنی داخل اقدام شده نمی تواند }.
No idolater (or any non-believer among the clans of Madina) shall give protection for property and life to (any of the) Quraysh (because of their being hostile to the state of Madina) nor shall intervene on his behalf against any believer.
مادۀ بیست و ششم
و أنه من اعتبط مؤمناً قتلا عن بينة فإنه قود به، إلا أن يرضی ولی المقتول (بالعقل)، و أنّ المؤمنين عليه کافّة و لا يحل لهم إلاقيام عليه.
و کسی که مؤمنی را به عمد یا به قصد به قتل برساند و ثبوت آن ارائه شود ، از او { قاتل } قصاص گرفته می شود ، به جزء اینکه ولی مقتول { کشته شده } به خون بها راضی شود و { به غیر از راضی شدن ولی مقتول به خون بها } تمام اهل ایمان به تعمیل قصاص بر می خیزند و چیزی را جزء قصاص جائز نه می دانند .
When anyone intentionally kills a believer, the evidence being clear he shall be killed in retaliation, unless the heirs of the victim are satisfied with the blood money. All the believers shall solidly stand against the murderer and nothing will be lawful for them except opposing him.
مادۀ بیست و هفتم
و أنه لا هحل لمؤمن أقرّا بما فه هذه الصحهفة، وآمن باﷲ والهوم الآخر أن هنصر محدثا أو هؤوهه، و أن من نصره، أو آواه، فإن علهه لعنة اﷲ و غضبه هوم القهامة، ولا هؤخذ منه صرف ولا عدل.
ایمان داری که به الله جلٌ جلاله و روز آخرت باور و یقین دارد و به تعمیل مندرخات این دستورالعمل اقرار کرده است ، مجاز نیست که قاتلی را مدد کند و یا پناه دهد و اگر مدد کند و یا پناه دهد در روز رستاخیز لعنت و غضب الله جلٌ جلاله بر او است و هیچ چیز به عنوان معاوضه از او پذیرفته نه می شود .
A believer who believes in God and in the Hereafter and agrees to the contents of this document shall not provide any protection or concession to those who engage in mischief and subversion against this Constitution. Those who do so shall face the curse and wrath of God on the Day of Resurrection. Furthermore, nothing shall be accepted from them as a compensation or restitution (in the life hereafter).
مادۀ بیست و هشتم
و أنکم مما اختلفتم فيه من شئ، فإن مرده إلی اﷲ و إلی محمد.
و زمانیکه بر امری اختلاف کردید ، آن را به الله « ج » و رسولش صلی الله علیه و سلم رجعت دهید { زیرا که حکم آخری و محتوم از الله « ج » و رسول الله صلی الله علیه و سلم است }.
When anyone among you differs about anything, the dispute shall be referred to Almighty Allah and to the Prophet Muhammad (SAW) (as all final and absolute authority is vested in them).
مادۀ بیست و نهم
و أن اليهود ينفقون مع المؤمنين ما د اموا محاربين.
وقتی که جنگ در پیش است ، یهود هزینۀ جنگ را چون مؤمنین برعهده دارند .
The Jews (non-Muslim minorities) will be subjected to a proportionate liability of the war expenses along with the believers so long as they (the Jews) continue to fight in conjunction with them.
مادۀ سی ام
و أن يهود بني عوف أمة مع المومنين، لليهود دينهم، وللمسلمين دينهم، مواليهم و أنفسهم إلا من ظلم و أثم، فإنه لا يوتغ إلا نفسه و أهل بيته.
و یهود بنی عوف ، همراه با مؤمنین زندگی می کنند { در یک جامعه و تحت قیادت و سیادت رسول الله صلی الله علیه و سلم و یا به عبارۀ دیگر در یک وحدت سیاسی } ، برای یهودی ها دین خودشان و برای مسلمانان دین خودشان قابل اعتبار است ، خواه موالی شان باشد و خودشان به ذات خود .
کسی که مرتکب ظلم و یا عهد شکنی می گردد ، جزء خود و خاندانش دامنۀ مصیبت به کسی سرایت نه می کند .
The Jews of Banu Awf (non-Muslim minorities) shall be considered a community along with the believers. They shall be guaranteed the right of religious freedom along with the Muslims. The right shall be conferred on their associates as well as themselves except those who are guilty of oppression or the violators of treaties. They will bring evil only on themselves and their family.
مادۀ سی و یکم
و أن ليهود بني النجار مثل ما ليهود بني عوف.
به یهودی های بنی نجار مانند یهودی های بنی عوف حقوق مساوی و هم سان حاصل است .
The Jews of Banu Najjar shall enjoy the same rights as granted to the Jews of Banu Awf.
مادۀ سی و دوم
و ان ليهود بني الحارث مثل ما ليهود بني عوف
و یهود بنی حارث مانند یهود بنی عوف است.
The Jews of Banu Harith shall enjoy the same rights as granted to the Jews of Banu Awf.
مادۀ سی و سوم
و أن ليهود بنی ساعدة مثل ما ليهود بنی عوف.
و یهود بنی ساعده حقوق مانند یهود بنی عوف دارد .
The Jews of Banu Sa'ida shall enjoy the same rights as granted to the Jews of Banu Awf.
مادۀ سی و چهارم
و أن ليهود بنی جشم مثل ما ليهود بنی عوف.
یهود بنی جشم مانند یهود بنی عوف دارای حقوق است .
The Jews of Banu Jusham shall enjoy the same rights as granted to the Jews of Banu Awf.
مادۀ سی و پنجم
و أن ليهود بنی الأوس مثل ما ليهود بنی عوف.
و یهود بنی الاوس مانند یهود بنی عوف است .
The Jews of Banu Aws shall enjoy the same rights as granted to the Jews of Banu Awf.
مادۀ سی و ششم
و أن ليهود بنی ثعلبة مثل ما ليهود بنی عوف، إلا من ظلم و أثم فإنه لا يوتغ إلا نفسه و أهل بيته.
و یهود بنی ثعلبه مانند یهود بنی عوف است .
The Jews of Banu Tha'laba shall enjoy the same rights as granted to the Jews of Banu Awf except those who are guilty of oppression or violate treaties, they will bring evil only on themselves and their family.
مادۀ سی و هفتم
و أن جفنة بطن من ثعلبه کأنفسهم.
و قبیلۀ جفنه هم که منشعب از قبیلۀ ثعلبه است همان حقوق را دارا است که قبیلۀ ثعلبه دارا است .
مادۀ سی و هشتم
و أن لبنی الشطيبة مثل ما ليهود بنی عوف، و أن البردون الإثم.
یهود بنی شطیبه مانند یهود بنی عوف است .
The Jews of Banu Shutayba shall enjoy the same rights as granted to the Jews of Banu Awf. There shall be complete compliance (with this constitution) and no violation (of its clauses).
مادۀ سی و نهم
و أن موالی ثعلبة کأنفسهم.
حلیفان ثعلبه مانند ثعلبه دارای حقوق اند .
All the associates of Banu Tha'laba shall enjoy the same rights as granted to Banu Thalaba.
مادۀ چهلم
و أن بطانة يهود کأنفسهم.
تمام شعب یهود حقوق هم سان و هم مانند دارند .
All sub-branches of the Jews shall enjoy the same rights as granted to them (the Jews).
مادۀ چهل و یکم
و أنه لا يخرج منهم أحد إلا بإذن محمد.
فرمان جنگ و تجهیز برای جنگ به اجازۀ محمد صلی الله علیه و سلم است { فرمان و تجهیز جنگ از اختیارات محمد صلی الله علیه و سلم است }.
Verily, none among the allies shall advance (on a military expedition) without the prior permission of the Prophet Muhammad (SAW) (in whom vests the final command and authority).
مادۀ چهل و دوم
و أنه لا ينحجز علی ثأر جرح.
هیچ کس نه می تواند که مانع تعمیل قصاص جرحی شود { در صورت عدم عفو } .
There shall be no impediment on anyone who wishes to avenge a wound.
مادۀ چهل سوم
و أنه من فتک فبنفسه فتک و أهل بيته إلا من ظلم و أن اﷲ علی أبر هذا.
کسی که ارتکاب قتل ناحقی را مرتکب می گردد ، خودش همراه با فامیلش مسؤل آن قتل است الا اینکه بر او ظلم رفته باشد { در دفاع از خود قتلی از کسی صورت گرفته باشد } ، و الله جلٌ عظمته همراه کسی است که به این دستور پابند و وفادار است .
Whoever commits an unlawful killing shall be responsible for it himself with his family members but he is exempted in case he kills a cruel. Verily, Allah (is the Trust Helper) supports those who adhere completely to this Constitution.
مادۀ چهل و چهارم
و أن علی اليهود نفقتهم، و علی المسلمين نفقتهم.
مسلمانان و یهودیان هر یک به سهم خودشان هزینه اخراجات جنگی را می پردازند .
The Jews and the Muslims shall bear their own war expenses separately.
مادۀ چهل و پنجم
و أن بينهم النصر علی من حارب أهل هذه الصحيفة.
و کسی که با معاهدین این عهد جنگی را براه اندازد ، یهود و مسلمان همه با هم ممد و ناصر همدیگر اند .
There shall be mutual help between one another against those who engage in war with the allies of this document.
مادۀ چهل و ششم
و أن بينهم النصح والنصيحة و البردون الإثم.
تعلقات آن ها { مسلمانان و یهودان } با هم دیگر بر اساس مشوره، بهی خواهانه و وفا شعارانه است نه اینکه عهد شکنانه باشد .
There shall be mutual consultation and honorable dealing between the allies and there shall be the fulfillment not the violation, of all pledges.
مادۀ چهل و هفتم
و أنه لا يأثم امرء بحليفه، و أن النصر للمظلوم.
هیچ فریق یا جماعتی به خاطری حلیف خود خلاف ورزی معاهده را نه می کند و داد رسی مظلوم لازمی است .
No one shall violate the pledge due to his ally and verily, help shall be given to the oppressed.
مادۀ چهل و هشتم
و أن اليهود ينفقون مع المؤمنين ما داموا محاربين.
یهودی ها { اقلیت های غیر مسلم } هم در زمانۀ جنگ امداد و معاونت مالی ریاست مدینه را به عهده دارند .
The Jews (non-Muslim Minorities) shall also Extend Financial Support to the State during the War Period.
مادۀ چهل و نهم
و أن يثرب حرام جوفها لأ هل هذه الصحيفة.
و جوف یثرب { شهر مدینه } به معاهدین این دستور العمل یا این میثاق حرم { دارالامن } است { جنگیدن در آن ممنوع و حرام است }.
The valley of Yathrib is sacred and there shall be prohibition of fighting and bloodshed among the various communities of the State.
مادۀ پنجاهم
و أن الجار کالنفس غير مضارولا آثم.
با پناهنده همان سلوکی مرعی الاجراء است که با پناه دهنده صورت می گیرد ، نه به او ضرری رسانیده می شود و نه خود عهد شکنی می کند .
A person given constitutional shelter shall be granted an equal right of life protection as long as he commits no harm and does not act treacherously.
مادۀ پنجاه و یکم
و أنه لا تجار حرمة إلا بإذن أهلها.
و به زنی بدون رضایت خاندانش پناه داده نه می شود .
A woman shall not be given any shelter without the consent of her family.
مادۀ پنجاه و دوم
و أنه ما کان بين أهل هذه الصحيفة من حدث، أو اشتجار يخاف فساده، فإن مرده إلي اﷲ و إلي محمد رسول اﷲ صلي الله عليه وآله وسلم و أن اﷲ علي أتقي ما في هذه الصحيفة و أبره.
و اینکه در بین معاهدین این میثاق جنگ و قتال رونما گردد که از آن ترس ایجاد فساد باشد ، ارجاع آن به الله جلٌ جلاله و رسول الله صلی الله علیه و سلم است و الله جلٌ جلاله همرای آن شخص است که زیاده تر پابند مندرجات این میثاق است و با احتیاط با آن برخورد می کند و با وفامندی در تعمیل این میثاق تلاش می ورزد .
And verily if any dispute arises among the parties to this document from which any quarrel may be feared, it shall be referred to God and to Muhammad (SAW) , the Messenger of God, for the final and absolute decision. Verily, God is the Guarantee for the faithful observance of the contents of this Constitution (which shall be enforced by the State).
مادۀ پنجاه و سوم
و أنه لا تجار قريش ولا من نصرها.
مدینۀ منوره جای پناه مشرکین قریش و متحدین مشرکین قریش نیست .
There shall be no refuge for the Quraysh (the enemies of the State) nor for their allies.
مادۀ پنجاه و چهارم
و أن بينهم النصر علی من دهم يثرب.
دفاع از یثرب { مدینۀ منوره } در صورت حملۀ بیرونی بر ذمۀ مسلمانان و یهودان است که این دفاع با امداد با همی صورت می گیرد .
The Muslims and the Jews shall be jointly responsible to defend (the State of ) Madina against any outside attack.
مادۀ پنجاه و پنجم
و إذا دعوا إلی صلح يصالحونه ويلبسونه فإنهم يصالحونه و يلبسونه‘ و أنهم إذا دعوا إلي مثل ذلک فإنه لهم علي المؤمنين.
اگر از یهودی ها به پیمانی صلحی دعوت شوند باید آنرا بپذیرند و در آن پیمان سهیم گردند و بر مسلمانان نیز لازم است که در صورت دعوت به پیمان صلحی , در آن صلح سهیم گردند و آن را بپذیرند .
It shall be incumbent upon the Jews to observe and adhere to any peace treaty they are invited to participate in. Likewise, it shall also be incumbent upon the Muslims to observe and adhere to any peace treaty, they are invited to.
مادۀ پنجاه و ششم
(فإنه لهم علی المؤمنين) إلا من حارب فی الدين.
بدین ترتیب بر مسلمانان لازم است که دعوت صلح را بپذیرند و به تمام معنی پابند معاهدۀ صلح باشند مگر در موردی که دین شان محفوظ نه باشد و جنگ در راه الله جلٌ جلاله ضروری باشد .
(Likewise, it shall be incumbent upon the Muslims also to observe and adhere to any peace treaty that they are invited to) , but no treaty will restrain them from fighting for the protection of their Deen.
مادۀ پنجاه و هفتم
علی کل أناس حصتهم من جانبهم الذی قبلهم.
حصۀ مدافعت هر گروه آن است که با آن مواجه است .
Every party to the treaty shall be responsible for the measures and arrangements of the defense of its facing direction.
مادۀ پنجاه و هشتم
و أن يهود الأوس مواليهم و أنفسهم علی مثل ما لأهل هذه الصحيفة مع البر المحض من أهل هذه الصحيفة.
و یهودی های قبیلۀ اوس ، موالی باشند یا اصل ، همان حقوق را دارا اند که به دیگر معاهدین این میثاق حاصل است و آنها با معاهدین این میثاق وفا دار با شند .
The Jews of Aws (one of the basic constituent members of this document) and their allies shall possess the same constitutional status as the other parties to this document, with a condition that they should be thoroughly sincere and honest in their dealing with the parties.
مادۀ پنجاه و نهم
و أن البردون الإثم لا يکسب کاسب إلا علی نفسه.
هیچ فریق حق و صلاحیت نقض عهد و پیمان را نه دارد وهرکس که مرتکب جرمی می شود تنها خودش مسؤل است { هرکس کاشتۀ خود را درو می کند }.
No party shall have the right to violate the constitution. Every person who is guilty of a crime shall be held responsible for his act alone.
مادۀ شصتم
و أن اﷲ علی أصدق ما فی هذه الصحيفه و أبره.
الله جلٌ وعظمته همراه کسی است که به مندرجات این میثاق صادق است و به وفا داری پابند این میثاق است و آن را در عمل تحقق می بخشد { نقض نه می کند } .
Verily, God is the Guarantee for the faithful observance of the contents of this Constitution (which shall be enforced by the State)..
مادۀ شصت و یکم
و أنه لا يحول هذا الکتاب دون ظالم أو آثم.
این میثاق ظالمی و عهد شکنی را تحفظ نه می دهد .
Verily, this constitutional document shall not protect any traitor or oppressor.
مادۀ شصت و دوم
و أنه من خرج آمن ومن قعد آمن بالمدينة، إلا من ظلم و أثم.
کسی که به جنگ خارج می شود هم مستحق امن و امان است و هم کسی که در مدینه منوره می ماند هم مستحق امن و امان است به جز کسی که ظلم و قانون شکنی می کند.
Verily, whoever goes out (on a military expedition) shall be provided with security and whoever stays in Madina shall have (likewise) , except those who commit oppression and violate the contents of this Constitution.
مادۀ شصت و سوم
و أن اﷲ جارلمن بر واتقی، و محمد رسول اﷲ صلی الله عليه وآله وسلم .
کسی که به این میثاق وفادار است و تقوی پیشه می کند ، الله جلً جلاله و رسول اکرم محمد صلی الله علیه و سلم حافظ و نگهبان آن است .
Verily, Allah and the Prophet Muhammad (SAW), the Messenger of God, are the protectors of good citizens and of those who fear from Allah.
حا لا می خواهیم که یک نگاه تحلیلی به این میثاق و مواد آن داشته باشیم تا در وسعت یک فهم اخلاقی و حقوقی ، درک درست و بجا از این میثاق را از آن خود سازیم .
مادۀ { 1 } بیانگر این نکته است که مصدر این میثاق رسالت آخر الزمان حضرت محمد صلی الله علیه و سلم است و چون شخصیت پیامبر صلی الله علیه و سلم ،آزاد ، اعتقادی ، اخلاقی و قانونی مبتنی بر رسالت و نبوت است که هیچگاه متضاد نبوده است و هر چهار جزء سازندۀ شخصیت پیامبر صلی الله علیه و سلم با هم دیگر در تناسب و تعادل قرار دارند لذا این میثاق مظهر رسالت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و سلم است و از لحاظ قانونی از اعتبار بسیار بلند و بالا برخوردار است و ضمانت اجرائی دارد .
مادۀ { 2 } بیان می دارد که این میثاق در بر گیرندۀ همۀ باشندگان مسلمان و غیر مسلمان مدینه است یعنی اینکه بدون در نظر داشت دین و مذهب تفاهم حقوقی و اخلاقی است که بر توحید ابتناء دارد و یا بر فطرت سالم ابتناء دارد.
مادۀ { 3 } بیانگر وحدت سیاسی مسلمان و غیر مسلمان است که بر اساس قانون است نه بر اساس دین و مذهب .
اینجا باید تذکر داد که قانون ، اخلاق عینیت یافته است و اخلاق نسبی نیست و همیشه ثابت است زیراکه اخلاق وحیانی است پس این وحدت سیاسی بر پرنسپ های اخلاقی و حثوقی استوار است که مشروعیت خود را از آن پرنسیپ ها و شخصیت پیامبر صلی الله علیه و سلم می گیرد ، و در یک فهم دیگر اینکه هردوی این مجموعۀ همگون است .
مواد { 4 ـ 12 } تصریح خود مختاری داخلی واحد های سیاسی را بیان می دارند ، یعنی اینکه اگر نص وحی و یا فرمان پیامبر صلی الله علیه و سلم وجود نه داشته باشد پس ساحۀ عمل « مباح » تعریف می شود مشروط بر اینکه در مجموع با در نظر داشت زمان و مکان با توابت قانونی در تضاد نباشد .
در سیاست و تفکر سیاسی ار این مواد می توان ره به جانب « فدرالیزم » برد و آن را استنباط کرد و یا قیاس کرد، البته این مورد ظرفیت اخلاقی و فهم حقوقی لازم دارد که موانع عمدۀ درجهت ضعیف و نحیف شدن حکومت مرکزی و فربه شدن غیر متناسب واحد های سیاسی مرتبط به حکومت مرکزی اند .
اینجا باید تذکر دهیم که مواد 4 ـ 12 بر ساختار های قومی و نژادی ترکیز نه دارد بلکه واحد های سیاسی و حقوقی اند و این بر این اصل دینی ابتناء دارد که بر جسته شدن نژاد در مجموع تفکر دینی متضاد است و اینجا تعارف و شناخت مورد نظر است .
مادۀ { 13 }یک جزء آن « فدیه » یا پرداخت نقدی را در برابر « زندان » اساس قرار داده است یعنی با دادن « فدیه » می توان زندانی را آزاد کرد ، پس در این جزء مادۀ سیزدهم ، فدیه بر زندان ترجیع داده شده است و این به این معنی نیست که فدیه در آزاء زندانی شدن به نا حق است بلکه زندانی استقبال جرم نموده است و بی گناه شمرده نه می شود که فدیه مختص به مورد بی گناهی شود ، طوریکه در مورد اسیران غزوه بدر صادق است .
ار این مورد چنین می توان استنباط کرد که شرعیت اسلامی غل و زنجیر و زندان و زندان بان نه دارد و تنها تا فیصلۀ جرم و تا پرداخت فدیه ، تحت حراست گرفتن مجرم مشروع است .
و اینکه در این ماده در صورت عدم توانائی پرداخت « فدیه » از طرف مجرم ، پرداخت « فدیه » بر ذمۀ واحد سیاسی است که شخص مجرم به آن تعلق دارد ، حرکت صریح بر ضد زندان است .
یعنی اینکه برای جرائمی که دیگران زندان ساخته اند شرعیت و قانون اسلامی آنها را به جریمۀ نقدی مجاز ساخته است و مفکورۀ زندان را از بیخ و بن بر انداخته است و از همین جهت است که در زمان مبارک پیامبر صلی الله علیه و سلم تشکیلاتی و دم و دستگاهی به نام زندان وجود نه داشت و تنها در زمان حضرت عمر فاروق رضی الله عنه بنا به ضرورت های تحت حراست گرفتن مجرم که از جهارماه تجاوز نه می کرد ، مروج و قانون مند شد .
رابطۀ زندان با عدالت سؤال بر انگیز است ؛ زیرا حقوق افراد مرتبط به مجرم زندانی که جزء شخصیت زندانی اند نادیده گرفته می شوند به طور مثال زن حاملۀ زندانی را در نظر بگیرید که در زندان وضع حمل می کند درین صورت دو حالت ممکن است که عبارتند از :
1 ـ طفل باید با مادرش در زندان باشد
2 ـ طفل باید از مادر جدا شود
در صورت اول اگر زندان جای بود و باش مجرم است ، پس به کدام جرم طفل باید زجر زندان بکشد و از طرف دیگر حق یک طفل برخورداری متناسب و هم سان از شرایط اجتماعی است که باید تربیه شود ، آیا این شرایط در زندان مهیا است ؟ و اگر مهیا است پس محدودیت های زندان و مفهوم زندان چیست ؟
در صورت دوم اگر طفل از مادر جدا شود آیا حیات و دوری مادر که طفل همیشه به آن دسترسی نه دارد ، آیا در دورۀ شیرخوارگی زندان حق شیر خوارگی طفل را سلب نه می کند ؟
آیا زجر روحی مادر از دوری طفل ، زجر اضافه بر زندان نیست ؟
این سؤال ها و بسیاری این گونه سؤال ها از لحاظ حقوقی و قانونی جواب روشن و قانع کننده ندارند .
و جزء دوم مادۀ {13 } تاءکید بر عدل و انصاف است یعنی در عمل مسلمانان موازین اخلاقی و حقوقی در مدنظر گیرند و متضاد عمل نکنند .
مادۀ { 14 } تشنج زدائی و رفع امکانات تخاصم و دشمنی که صلح جامعه را به مخاطره می اندازد بر اساس کمک و معاونت نقدی فردی و جمعی به درمادۀ که تحت فشار قرض است و توان ادای آن را ندارد .
و این ماده یکی از اصولی است که امکانات زندگی با همی رابر تفاهم حقوقی هم دیگر میسر می سازد .
مادۀ 13 و 14 همدیگر را تفسیر می کنند .
مادۀ { 15 } بیان می دارد اینکه یک قرار داد سالم و مبتنی بر اخلاق و حقوق این استکه با قرارداد سالم دیگر در تضاد نباشد و قرار داد ها امکانات همگون زندگی باهمی را صدمه نه رسانند .
مادۀ { 16 } تصریح مبارزۀ وسیع و گسترده بر ضد زور گوئی ، عهد شکنی ، اشاعۀ فساد و بغاوت و سر کشی وتجاز به حقوق دیگران به عنوان تکلیف شرعی و قانونی مسلمانان .
مادۀ { 17 } تعریف حقوقی از مؤمن و مسلمان است ، بر این اساس که مسلمان مرتکب قتل ناحق نه می شود ، به مال و ناموس کسی چشم بد نه می داشته باشد ، بر حقوق کسی تجاوز نه می کند ، از دست و زبان مسلمان به کسی آزار و اذیت نه می رسد .
و هم چنین از این ماده استنباط می شود که در صورت بروز جرمی چون قتل از مسلمانی افراد صلاحیت تعمیل جزائی نه دارند ، بلکه مرجع تعیین مجارات قضاء است .
مادۀ {18 } بازهم تصریح حیثیت حقوقی افراد مسلمان که باید از جانب دیگران در یک اجتماع اسلامی مورد پذیرش قرار گیرد .
اعتماد مسلمانان را به تصمیم یک مسلمان نشان می دهد که باید مراعات شود .
مادۀ { 19 } این مورد نشان دهندۀ آن است که اجتماع مسلمین از وحدت اخلاقی و حقوقی برخوردار است .
مادۀ { 20 } ـ رواداری اسلامی ( حقوقی و اخلاقی ) به تساوی ، بدون در نظر داشت دین و مذهب نسبت به افراد جامعه مشروط به اینکه ظالم و مفسد نباشند یعنی بر حقوق دیگران تجاوز نه کنند .
مادۀ { 21 } ـ معرفی اجتماع مؤمنین و مسلمین به عنوان یک پیکر واحد در قرار داد صلح ، یعنی صلحی که مفاد آن شامل همۀ اجتماع باشد و هم چنان برین نیز صادق است که افراد اجتماع مسلمان در جنگ هم تفاهم عمومی داشته باشند ، یعنی دلیل صلح و جنگ وضاحت شرعی و قانونی داشته باشند .
این ماده هر عمل خود سرانه را بناء به تفسیر های کج و معوج و یا بنابر علاقه مندی های شخصی و گروهی مبتنی بر فهم نادرست در مورد صلح و جنگ ابطال می کند و شایان توجه است که تفسیر درست از اوضاع و احوال و فهم درست و مشاوره به صورت یک نهاد قانونی صلاحیت اصدار جنگ و صلح را دارد .
مادۀ { 22 } وضع قوانین برای اشتراک کنندگان مسلح در یک جنگ بدون در نظر داشت امتیازات شخصی و گروهی ، نژادی و دینی و مذهبی .
مادۀ { 23 } بیانگر وحدت حقوقی مسلمانان و شریک بودن در حیثیت ، آبرو و عزت .
مادۀ } 24 } تفوق و برتری مسلمانان بر اساس شناخت حقوقی رابطه ها و مراعات آن رابطه ها در زندگی روزمره شان.
مادۀ { 25 } سلب صلاحیت پناه دهندگی از افراد غیر مسلم مدینه به قریش مشرک و سلب دفاع از مشرک قریش در برابر حیثیت مؤمنی که باشندۀ مدینه است .
مادۀ } 26 } به منظور ایجاد و اعادۀ صلح ، در صورتیکه قتلی صورت گیرد دو امکان وجود دارد :
1 ـ قصاص { جان در برابر جان }
2 ـ رضایت ولی مقتول به عفو کردن قاتل و اخذ خون بها .
مادۀ { 27 } سلب حق پناه دهی به قاتل و تنگ تر کردن زندگی بر قاتل و تجرید قاتل از اجتماع و سلب حمایت از قاتل برای بازخواست و محاکمه .
کسی که به قاتل پناه می دهد در واقع تائید قتل و حمایت از قاتل است که لعنت و غضب الله جلٌ جلاله را کمائی کرده است و نشانگر این است که پناه دهی به قاتل یک جرم است که باید از طریق مراجع با صلاحیت پیگیری شود .
مادۀ { 28 } مشخص بودن و قابل قبول بودن شخصیت رسول الله صلی الله علیه و سلم به عنوان شخصیت رهبری کنندۀ اعتقادی ، اخلاقی ، حقوقی ، قضائی و سیاسی در جامعۀ مدینه منوره ، نه به عنوان یک پناهندۀ در ظل حمایت قومی و نژادی .
مادۀ { 29 } مسؤلیت پذیری یهود در پرداخت اخراجات و هزینِه جنگ به بخشی از وحدت سیاسی جامعه .
مادۀ {30 } این ماده سه بخش دارد که حسب ذیل اند :
1ـ همزیستی مسالمت آمیز .
2ـ اعلان رسا و بلیغ آزادی های دینی و مذهبی .
3محدود بودن اثرات جرم به عنوان مصیبت به شخص مجرم و فامیلش .
مورد سوم ضرورت به توصیح دارد که در این رابطه باید چنین گفت :
یعنی اینکه جرم از شخصی به شخصی دیگر قابل انتقال نیست یعنی جزای جرم شخصی به فردی دیگر داده نه می شود پس سؤال بر انگیز است که چگونه مصیبت ناشی از جرم مجرم به فامیلش انتقال می کند ؟
در جواب باید عرض کرد که در صورتیکه اعضای بالغ فامیل یک مجرم با مجرم شریک جرم باشد خود به ذات خود به عنوان مجرم محسوب می گردد و دیگر اینکه اجرای عدالت مسلم است بر زندگی خانوادگی مجرم تاءثیر دار و همین اثر است که به سان مصیبت دامن خانوادۀ مجرم را می گیرد .
مواد { 31 ـ 40 } بیانگر عدم تبعیض بین قبائل و شعب یهودیان است و از لحاظ حقوقی تساوی را ضمانت می کند .
مادۀ { 41} تثبیت قانونی قیادت ، سیٌادت و رهبری حضرت محمد صلی الله علیه و سلم در فرمان دادن به جنگی و تجهیز آن و هم جنان با صلاحیت های پیامبرانۀ اش صلاحیت دارد که بر صلحی قرارداد کند.
در رابطۀ صلح و جنگ که از صلاحیت های پیامبرانه است دو صورت حال است که عبارتند از:
1ـ صلح و جنگ بر اساس وحی
2 ـ صلح و جنگ بر اساس مشوره و مشاوره.
مادۀ { 42 } یعنی اینکه تعمیل عدالت حتمی و ضروری است و کسی نه می تواند که باالقوه و یا باالفعل اجرای عدالت را مانع شود یا به عبارۀ دیگر سلب باالقوه و باالفعل همه توانائی های است که در اجرای عدالت موانع ایجاد می کنند و اگرتوانائی باشد کهاجرای عدالت را مختل سازد ، حکم عدالت که در وجدان بشر است هیچگاه زائل نه می گردد و همیشه نافذ است .
مادۀ { 43 } این ماده مانند جزء از اجزای مادۀ {30} است ، با اضافۀ یک شرط و آن اینکه دفاع حق طبیعی و مشروع هر موجود زنده است .
و دفاع مشروع و قانونی حفظ نفس است در برابر حملات و تهاجمات دیگران .
مادۀ {44} بیانگر تکلیف قانونی مسلمان و یهود بر اساس این میثاق در پرداخت اخراجات و هزینۀ جنگ اگر جنگی در پیش باشد .
مادۀ { 45 } جنگ در برابر یکی ار معاهدین این میثاق جنگ در برابر همه محسوب می گردد لذا مسلمان و یهود مکلف اند که همدیگر را یاری رسانند و نصرت دهند .
مادۀ { 46 } تثبیت اصل شوری و مشاوره با پایه های وسیع بدون در نظر داشت دین و مذهب .
و از مواد دیگر این میثاق واضح است که زورگو ، خائن و مفسد که بر حقوق دیگران تجاوز می کند اهل مشوره نیستند و این حق از آن ها سلب شده است .
مادۀ { 47 } توثیق عدم خلاف ورزی و سلب قانونی حق خلاف ورزی به بهانه های تحلیف با دیگران است و این بیانگر این امر است که این میثاق نسبت به دیگر عهود ، عهد محکم است .
مادۀ { 48 } فکر می شود که تذکر از امداد و معاونت درین ماده اضافه بر هزینۀ جنگ است ، یعنی بر علاوه در زمانۀ جنگ کمک مالی به تاءسیسات مدنی و شهری مدینه است که در حالات خاص مانند جنگ اخراجات بیشتر ضرورت دارد .
مادۀ { 49 } اعلان و اعلام قانونی صلح و امنیت است .
طبق این میثاق ، شهر مدینه یا جوف یثرب حرم یعنی امن است یا به عبارۀ دیگر جنگیدن در آن حرام است و این بزرگترین تضمین صلح برای شهری مدینه بود .
این ماده نشان می دهد که ایجاد صلح و امنیت از اهداف اصلی دین مقدس اسلام است .
مادۀ } 50 } بیانگر تساوی حقوقی بین پناهنده و پناه دهنده است و این سبب می گردد که تبعیض غربت از بین برود و از بروز عقده های سازمان یافته که صلح و امنیت را به مخاطره می اندازد جلوگیری شود .
این همان تکریم انسان است که فکتور زمان و مکان از نظر افتاده و نا دیده گرفته شده است و انسان را همدردانه به انسانیت بر گردانده است و به آن احترام گذاشته است .
مادۀ { 51 } در زندگی قبائلی ، زن یا علت برخی جنگ ها بوده یا هم بار سنگین جنگ قامتش را خمانده است چون حیثیت زن به عنوان ناموس نه تنها به خانوادۀ خودش بلکه به همه قبیله تعلق دارد ، مسائل مربوط آن دقت لازم را می خواهد و از این جهت است که این ماده در پناه دادن به یک زن ، هم دفاع از حقوق زن است و هم در نظر داشت رضایت فامیل به این منظور است که جنگ ها ی را به بهانۀ لکه دار شدن شرف ناموسی صد گردد .
این ماده در صورت ظلم و ستمی ، تکلیف دفاع از زن را مشروط به رضایت خاندانش واجب می سازد و این شرط هم ار این جهت است که دلیل به راه اندازی سلسلۀ جنگ های ناموسی صد باب کند تا خون های بیشماری ریخته نه شود و خانه های آباد ویران نه شود و زن های دیگر بر اثر جنگ های خونین بی سر و سامان نه شوند .
این ماده از یک طرف دفاع ار حقوق زن است که باید در امنیت و آسایش به سر برد و از جانب دیگر اقدامی معقول برای حفظ صلح و امنیت است .
مادۀ { 52 } این میثاق باز هم صلاحیت های رهبری اخلاقی ، قانونی و سیاسی پیامبر صلی الله علیه و سلم را معترف است و بر آن صحه می گذارد .
و هم چنان این ماده وفامندی به این میثاق را به صورت اکید خواهان است و این به این مفهوم است که عهد شکنی و عدم وفا مندی به عهدی جرم است و ارتکاب جرم ممنوع است و ممنوعیت ارتکاب عملی به این معنی است که عکس آن مورد تائید است .
مادۀ { 53 } سلب حق پناهندگی به مشرکین قریش است ، مشرکینی که آزار و اذیت مسلمانان مکۀ مکرمه مشق و تمرین روزانۀ شان بود و بدترین سلوک و رفتار را نسبت به مسلمانان داشتند .
این ماده امن و امان مدینه را بر مشرکین قریش حرام کرده و این از آن جهت است که بر اساس خودکامه گی و منفعت های اقتصادی ، مشرکین قریش به هم زیستی مسالمت آمیز در صورت تنوع اعتقادی و فکری باور مندی نه داشتند و قابل درک است که تجرید عناصر ضد صلح ، امنیت و آسایش ، اقدام عملی در جهت حفظ صلح است .
از جبین این ماده ساطع است که به ظالمان و ستمگران خون آشام نباید پناه داد چون پناه دادن به آن ها حمایت از کردار ظالمانۀ شان است .
مادۀ { 54 } دفاع از حریم مدینۀ منوره است در صورتیکه حمله از بیرون باشد و این دفاع بر ذمه و دوش مسلمان و یهود است که هردو در کنار هم از شهر شان ، از امنیت شان و از نظام سیاسی شان دفاع کنند و حمله آوران شهر را غارت کنند و شهر را به آشوب کشانند که هم مسلمان و هم یهود مصیبت بار و زیان بار است .
پس این همزیستی مسالمت آمیز مبتنی بر تفاهم حقوقی و تکریم انسان است که تکلیف دفاع از صلح و امن را بردوش هردو انداخته است .
مواد { 55 ـ 56 } جواز آزادی عمل در دائرۀ اقدامات صلح جویانه ، یعنی اینکه با عقد پیمان ها مجاز است که صلح را گسترش داد و دائرۀ امنیت را وسیع ساخت .
این نشان دهندۀ این حقیقت است که هدف پیامبر صلی الله علیه و سلم بدون در نظر داشت و چشم داشت منفعت جوئی های اقتصادی و پارت بازی های سیاسی و یا غلبۀ سیاسی و اقتصادی ، تنها و تنها صلح و امنیت بوده است که بر عهد و پیمان ابتناء دارد .
در مادۀ { 56 } مسلمانان از عهد و پیمان صلحی منع کرده شده اند که بر ضد دین شادن باشد .
این جرء شاید به نظر برخی محدودیت آزادی عمل را نشان دهد اما چنین نیست زیرا که اسلام مقدس بر اساس اعتقاد توحیدی قانون نامه و نظام نامۀ است که در آن تکریم انسان به درجۀ انتهائی برجسته و چشمگیر است و از لوازم تکریم انسان حق آزاد زیستن در امنیت است و صلحی که بر ضد اسلام باشد بر ضد تکریم انسان نیز است و در حالتی که آنجا تکریم انسان نیست آنجا آزادی نیست و آن جا امنیت نیست ، پس عهد صلحی که ضد اسلام است ، صلح نیست و بهتر است که آنرا برنامۀ عملی ستمگران و ظالمان جهت دستیابی به منفعت های بر اساس تنازع بقاء نامید .
مادۀ { 57 } تشخص ساحۀ عمل مدافعانه در دفاع از مدینۀ منوره است .
این دفاع به این ترتیب است که هر گروه یا واحد سیاسی حافظ حدود خود است و در جبهۀ که با آن در جنگ مواجه است دفاع کند و در صورت ضرورت مسلم است که حق دریافت کمک و نصرت را از دیگر معاهدین این میثاق دارد .
مادۀ { 58 } تساوی حقوقی ، زندگی بدون امتیازات خاص و مختص به گروهی ، یک جامعۀ متوازن و به دور از عقده های حقارت و کم بینی ، عقده های که در انکشافات بعدی سازمان یافته می گردند و سبب دشمنی ها و مخاصمات می گردند و این همان دشمنی های اند که صلح و امنیت اجتماع بشری را به مخاطره می اندازند .
مادۀ {59 } یعنی اینکه عهد شکنی و نقض قرارداد و میثاق جرم است و جرم تاوان دارد .
مادۀ { 60 } این ماده به اینگونه نیز فهم می شود که ایجاد محیط امن را الله جلٌ جلاله دوست دارد و به آن رضایت دارد و امکان ایجاد جامعۀ امن تساوی حقوقی و تضمین آزادی های است که باهم و با حقوق و آزادی های دیگران در تضاد نباشند .
مادۀ {61 } ظلم و عهد شکنی با صلح در تضاد است ، پس ظالم و عهد شکن مجرمینی اند که تهدید جدی به صلح اند یعنی اینکه همزیستی و تفاهم را از بین می برند و امنیت و آسایش را برهم می زنند و اینکه به چنین مجرمی میثاق مدینه تحفظ نه می دهد به این معنی است که با او معاملۀ قانونی می شود .
مادۀ { 62 } هر آنکه دربیرون از مدینه برای دفاع مدینه منوره مصروف جنگیدن باشد و یا مقیم خانه اش در مدینۀ منوره باشد و پابند این میثاق و وفا دار به این میثاق باشد بدون در نظر داشت دین و مذهب و نژاد حق زیستن در امن و امنیت را دارد .
مادۀ { 63 } تحفظ و نگهبانی الله جلٌ جلاله و پیامبر صلی الله علیه وسلم در رابطه به وفامندی که درین ماده بیان شده است به این مفهوم است که پیامبر صلی الله علیه وسلم بر اساس ماءموریتی و رسالتی که از جانب الله جلٌ جلاله دارد این میثاق را در عمل محقق می سازد و این مفهوم را در خود نیز دارد که اطمینان به افراد جامعه است که پیامبر صلی الله علیه و سلم پابند و وفادار به این میثاق است و آن را در اجتماع عملی میسازد و چون عملی شدن این میثاق امن و امان را بار می آورد و مسلم است که وفا مندی به این میثاق، تحفظ و حمایت قانونی را کسب می کند که این حمایت و تحفظ از اوامر الله جلٌ جلاله و رسالت رسول الله صلی الله علیه و سلم در تطبیق اوامر الله جلٌ جلاله ناشی می شود .
0 Kommentare: